«شما نمیدانی چه چیزی گیرت آمده جناب رئیس! شما مردمی را به دست آوردهای که همگی فکر میکنند سیاسی هستند، نصف آنها ادعای رهبری دارند، ۲۵درصد آنها خودشان را پیامبر میدانند و حداقل ۱۰ درصد آنها ادعای خدایی میکنند».
این جملهای مشهور است که به شُکری قُوَّتلی، رئیسجمهور فقید سوریه، نسبتش میدهند و خیلی هم در فیسبوک و توییتر تکرار شده است. رسانههای عربی نیز بارها این جمله را به نقل از شکری قوتلی نوشتهاند، از جمله روزنامه «القدس العربی». نقل است که قوتلی این سخنان را در روز امضای پیمان اتحاد سوریه و مصر در فوریه ۱۹۵۸ خطاب به جمال عبدالناصر، رئیسجمهور فقید مصر، گفته است. اما شکری قوتلی عاشق و مخلص مردمش بود و در طول عمرش هرگز این حرفها را به زبان نیاورده است. برای اثبات این امر مدارکی هم وجود دارد، چه در دمشق و چه در قاهره.
انبوهی از این گونه جملات وجود دارد که بدون بررسی علمی و روشمند به شخصیتهای تاریخی نسبت داده میشوند و مردم آنها را همچون حقایقی انکارناپذیر و غیرقابل تردید در شبکههای اجتماعی دستبهدست میکنند
محمد حسین هیکل، روزنامهنگار مصری و دوست جمال عبدالناصر، داستانپرداز این قصه دروغین بود. هیکل این جمله خیالی را پس از استقبال شکری قوتلی از کودتای ۱۹۶۱ سوریه که منجر به فروپاشی اتحاد عربی شد جعل کرد واز همان روز این جمله در تاریخ ماند. آن روزها هر چه که هیکل میگفت، بدون هیچ بحث و مخالفتی، در رسانههای عربی منتشر میشد؛ نمونهاش ماجرای احضار روح و جن در دولت جمال عبدالناصر.
انبوهی از این گونه جملات وجود دارد که بدون بررسی علمی و روشمند به شخصیتهای تاریخی نسبت داده میشوند و مردم آنها را همچون حقایقی انکارناپذیر و غیرقابل تردید در شبکههای اجتماعی دستبهدست میکنند.
نزار قبانی و سید حسن نصرالله
یک بار روزنامه لبنانی البناء نوشت که نزار قبانی پیش از مرگش در سال ۱۹۹۸ شعری با عنوان «السنفونية الجنوبية الخامسة» (سمفونی پنجم جنوبی) برای سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، سروده که در آن آمده:
سَيِدِيِ الإِمَام…
ياَ مَنْ يُصَلِّيِ الفَجْرَ بِحَقْلٍ مِنَ الأَلْغَاَمْ
لا تنتظر من عرب اليوم سوى الكلامْ
لا تنتظر منهم سوى رسائل الغرامْ
لا تلتفت إلى الوراء يا سيدي الإمامْ
فليس في الوراء غير الجهل والظلامْ.
آقای من، امام…
ای که در مزرعه مین نماز صبح میخوانی
امروز از عربها جز حرف زدن انتظاری نداشته باش
از آنها انتظار چیزی جز نامههای عاشقانه را نکش
به عقب نگاه نکن سرورم امام
پشت سر چیزی جز جهل و تاریکی نیست.
نزار قبانی یک ناسیونالیست عرب، حامی مقاومت و مخالف سرسخت اسرائیل بود؛ اما این شعر را سال ۱۹۸۶ سروده، نه سال ۱۹۹۸. نصرالله آن زمان ۲۶ سال بیشتر نداشت. مراد نزار قبانی در این شعر امام حسین (ع) بوده است، نه سید حسن نصرالله.
آتاتورک و حجاب در ترکیه
یکی از مشهورترین جعلهای تاریخی این است که میگویند کمال آتاتورک، نخستین رئیسجمهور ترکیه و بنیانگذار سکولاریسم در این کشور، پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۹۲۳ حجاب در ترکیه را ممنوع کرد.
درست است که آتاتورک طرفدار حجاب نبود، اما هیچ قانونی علیه آن تصویب نکرد. شواهد حاکی از آن است که لطیفه عشاقی، همسر آتاتورک، در مراسمهای عمومی با روسری در کنار او حاضر میشد. این قانون بیش از چهل سال پس از مرگ آتاتورک و در پی کودتای نظامی ۱۹۸۰ به تصویب رسید.
عمر مختار و زندانبان ایتالیایی
مصطفی عقاد در فیلم «عمر مختار» سکانسی تماشایی از برخورد یک افسر ایتالیایی با عمر مختار که دستگیر شده به نمایش میگذارد. افسر میپرسد: «چند روز زمان میخواهی تا ترتیب تسلیم نیروهایت را بدهی؟» و مختار جواب میدهد: «ما تسلیم نمیشویم؛ یا پیروز میشویم، یا میمیریم». او سپس میافزاید: «ثروت شما مثل افتخاراتتان جاودان نیست. اما من به گذشتهی شما احترام میگذارم و شما هم باید به گذشتهی ما احترام بگذارید. ما هم تاریخ، علوم، ریاضیات و پزشکی خودمان را داریم.»
این گفتوگو در هیچیک از کتابهای تاریخی و زندگینامههایی که تا پیش از ساخت فیلم در سال ۱۹۸۱ درباره عمر مختار منتشر شدهاند نیامده است. هیچ مدرکی وجود ندارد که ثابت کند عمر مختار واقعا این حرفها را زده باشد.
بدون شک اینها جملاتی الهامبخش هستند که از فیلمنامه شاهکار مصطفی عقاد و با بازی درخشان آنتونی کوئین وارد کتابهای تاریخ شدهاند.
هیتلر و اعراب
همزمان با برخاستن موج همراهی مردم دمشق با نازیسم در آغاز جنگ جهانی دوم، دستگاه اطلاعاتی فرانسه شروع به پخش جملهای کرد که به هیتلر نسبت داده میشد و حاکی از نظر او درباره مردم جهان بود. گفته میشد که هیتلر گفته: «اعراب بعد از میمونها هستند.» همین یک جمله باعث شد آبروی پیشوا در میان سوریها و لبنانیها از بین برود. مردم این جمله را سالها پس از پایان جنگ نیز تکرار میکردند.
ما امروز تمام سخنرانیهای هیتلر را در اختیار داریم. او هرگز در طول عمرش چنین سخنانی را نگفته است؛ آن هم نه از روی عشق به اعراب، بلکه بهخاطر نیاز شدیدش به همراهی آنها در جنگ با فرانسه و انگلیس.
فارس الخوری، اوقاف و اسلام
در شبکههای اجتماعی چندین داستان در مورد فارس الخوری گفته شده که برخی از آنها واقعی و برخی تخیلی هستند. او اولین مسیحی راهیافته به پارلمان و ساختمان نخستوزیری در سوریه بود. یکی از داستانها درباره فارس الخوری این است که او در زمان ریاستجمهوری شکری قوتلی وزیر اوقاف سوریه بوده است. این هرگز حقیقت ندارد.
درست است که آتاتورک طرفدار حجاب نبود، اما هیچ قانونی علیه آن تصویب نکرد. این قانون بیش از چهل سال پس از مرگ آتاتورک و در پی کودتای نظامی ۱۹۸۰ به تصویب رسید
واقعیت این است که در زمان او اصلا اوقاف وزارتخانهای نداشت و ادارهای بود وابسته به نخستوزیری. وقتی الخوری در نوامبر ۱۹۴۴ به ریاست دولت منصوب شد، برخی از نمایندگان با قرار دادن موقوفات اسلامی در اختیار یک مسیحی مخالفت کردند. این شد که او دستور داد سعید الغزی را به عنوان مدیر اوقاف منصوب کنند. بنابراین فارس الخوری هرگز در طول عمر خود چنین سمتی را بر عهده نداشت.
روایت دیگری وجود دارد که میگوید فارس الخوری در آخرین روزهای زندگی خود به اسلام گرویده است. این هم درست نیست. او با هر معیاری که حساب کنید آدم شجاعی بود و از بیان نظر صریح خود در مورد هیچ موضوعی، هر چقدر هم مشکلآفرین، نمیترسید. او با وجود پایبندی برادرش به فرقه ارتدکس، فرقه پروتستان را با اعتقاد و ایمان پذیرفته بود.
فارس الخوری مانند بسیاری دیگر از مسیحیان عرب حافظ قرآن بود و شگفتیاش از فصاحت و استواری این کتاب را پنهان نمیکرد. او بارها و بارها در سخنرانیهای عمومی و خصوصیاش به آیات قرآن ارجاع میداد. شاید به همین دلیل شایعه مسلمان شدن او در دمشق پخش شده بود. بعد از مرگ فارس الخوری در سال ۱۹۶۲، برخی روحانیون مسلمان در مجلس ختم او قرآن خواندند، چرا که او فقط به مسیحیان تعلق نداشت و نمادی برای تمام سوریه بود. همین باعث شد شایعه شود که چون او مسلمان شده، وصیت کرده که در مجلس ختمش قرآن بخوانند.
عفلق و دین اسلام
در مورد میشل عفلق، بنیانگذار حزب بعث، که اواسط دهه ۱۹۴۰ در آمفیتئاتر دانشگاه دمشق سخنرانی معروفی درباره نبوغ حضرت محمد (ص) داشت، حرفهای مشابهی گفته میشود.
در روزهای آخر زندگیاش شایعهای راه افتاده بود که میگفت میشل عفلق مسلمان شده است. به احتمال زیاد این شایعه ساخته و پرداختهی تخیل صدام حسین است که آن روزها به میشل عفلق در بغداد پناه داده بود.
صدام در طول جنگ ایران و عراق از تبلیغات شدیدی رنج میبرد که رسانههای ایران علیه او به راه انداخته بودند تا وی را بیدین و تحت تاثیر آن «مسیحی بعثی» نشان دهند. وقتی میشل عفلق در سال ۱۹۸۹ درگذشت، در عراق گفته شد او برای اینکه صدام از شر این اتهامها رها شود مسلمان شده است. در زمان صدام هیچکس جرأت نمیکرد سخنان او را به چالش بکشد یا بحثی درباره آن کند.
ای صلاحالدین ما برگشتیم
در سوریه هم سخنانی مشهور شده که گفته میشود ژنرال فرانسوی هانری گورو هنگام اشغال شهر دمشق و ایستادن بر مقبره صلاحالدین ایوبی در سال ۱۹۲۰ به زبان رانده است. میگویند که او به نشانه انتقام فرانسه از صلاحالدین در جنگهای صلیبی گفته: «ای صلاحالدین ما برگشتیم.» انبوهی از روزنامهنگاران فرانسوی ژنرال گورو را در آن لحظه محاصره کرده بودند و تمام سخنان و حرکاتش را دقیق ثبت میکردند. در هیچکدام از روزنامههای فرانسوی که در آن تابستان چاپ شدند هیچ اشارهای به چنین عبارتی نشده است.
یکی از داستانهای پرتکرار در سوریه این است که رئیسجمهور امین الحافظ با الی کوهن، جاسوس اسرائیلی، دوست بوده و می خواسته او را به سمت معاون وزیر دفاع منصوب کند
هیچ عکسی از ژنرال گورو وجود ندارد که او را داخل مقبره صلاحالدین ایوبی در پشت مسجد اموی نشان دهد. احتمالا این داستان را خود دمشقیها تخیل کردهاند و در طول نسلها سینهبهسینه حفظش کردهاند تا به گوش جمال عبدالناصر برسد و از زبان او در کتابهای تاریخ ثبت شود. شاید هم عبدالناصر این حکایت را هنگام سفرش به دمشق از زبان شکری قوتلی شنیده باشد.
امین الحافظ و الی کوهن
یکی از داستانهای پرتکرار در سوریه این است که رئیسجمهور امین الحافظ با الی کوهن، جاسوس اسرائیلی، دوست بوده و می خواسته او را به سمت معاون وزیر دفاع منصوب کند. آبشخور این داستان مطبوعات مصر و لبنان در آن زمان هستند که میخواستند آبروی امین الحافظ را به خطر بندازند، اما او در برنامه «شاهد علی عصر» (شاهدان زمانه) که از تلویزیون الجزیره پخش میشود بهشدت این داستان را تکذیب کرد و گفت هرگز تا پیش از دستگیری الی کوهن در سال ۱۹۶۵ او را ندیده بوده است.
اگرچه امین الحافظ اعتبار چندانی ندارد، اما این بار حق با او بود و با مراجعه به اسناد، روزنامهها و عکسهای ثبتشده از آن دوران هیچ مدرکی دال بر دوستی او با الی کوهن نمییابیم. هیچ تصویری از هیچ مناسبت عمومی و خصوصی وجود ندارد که آنها را نزدیک هم نشان دهد.
بر اساس داستان سریال The Spy (جاسوس)، محصول شبکه نتفلیکس، امین الحافظ هنگامی که در دوران فروپاشی اتحاد عربی بهعنوان یک وابسته نظامی ارتش سوریه به آرژانتین رفته بوده با الی کوهن دوست شده است. اما امین الحافظ پس از استقرار کوهن در دمشق، یعنی سال ۱۹۶۲، به آمریکای لاتین رفت. علاوه بر این، در آن زمان اصلا سمتی با عنوان «معاون وزیر دفاع» در سوریه وجود نداشت و تازه پنج سال بعد از اعدام کوهن، یعنی سال ۱۹۷۰، چنین مقامی ایجاد شد.
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامكل التوفيق ومقال رائع
Ahmad Tanany -
منذ أسبوعتلخيص هايل ودسم لجانب مهم جداً من مسيرة الفكر البشري
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعلا يوجد اله او شئ بعد الموت
Mohammed Liswi -
منذ أسبوعأبدعت
نايف السيف الصقيل -
منذ أسبوعلا اقر ولا انكر الواقع والواقعة فكل الخيوط رمادية ومعقولة فيما يخص هذه القضية... بعيدا عن الحادثة...
جيسيكا ملو فالنتاين -
منذ اسبوعينمقال بديع ومثير للاهتمام، جعلني أفكر في أبعاد تغير صوتنا كعرب في خضم هذه المحن. أين صوت النفس من...