ترانههایش حامل پیامی هستند که او میخواهد بیان کند، نه آنچه که شنوندگانش میخواهند بشنوند. ضربآهنگی را میسازد که خودش را خوشحال کند. با چندگانگی و تکثری که در آثار و اجراهایش بروز میدهد خود را یک تونسی، عرب، آمازیغ، روس و فرانسوی معرفی میکند. نه با یک قالب ثابت، نه با یک کلمه، نه با یک ضربآهنگ یکنواخت، بلکه با مجموعه ایدههایی برآمده از آن مسیرهای جغرافیایی و فکریای که پیموده، به شیوهای هنرمندانه در برابر هر چیزِ سنتی شورش میکند.
آمال مثلوثی زمستان سال ۲۰۱۵ در میان شگفتی حاضران و البته طبق انتظار تونسیها با خونسردی قدم بر صحنهی کنسرت مراسم جایزه نوبل صلح در شهر اسلو گذاشت و با خواندن اولین دوبیتی حاضران را به مشارکت واداشت. او میخواند و میخواند «أنا أحرار ما يخافوش (من آن مردمی هستم که هرگز نمیترسند)، أنا أسرار ما يموتوش (من آن رازهایی هستم که هرگز نمیمیرند)، أنا صوت الما رضخوش (من صدای آنهایی هستم که تسلیم نمیشوند)، أنا في وسط الفوضى معنى (من معنایی هستم در میان آشوب)، أنا حق المظلومين (من حق ستمدیدگانم) و...»
او باور دارد که هنرمند باید «آزاد و آزاد» باشد. از نظرش حق حاکمیت و حکمرانی متعلق به مردم است و نباید دنبال بازگشت چیزی بود که در گذشته آن را شکست دادهایم، بهویژه که مردم دیگر گزینههای بد را نمیپذیرند
اجرای ترانهی «كلمتي حرة» (حرف من آزاد است) تشویقهای گرم تماشاگران و ستایش رسانههای بینالمللی را برانگیخت. این ترانه، بهقول خود آمال مثلوثی، همچون «شعلهای خاموشنشدنی است که فارغ از گذرِ سالها باقی خواهد ماند»؛ ترانهای که او هر چقدر سعی میکند در کنسرتهایش نخواند، مردم دست از تقاضای خواندن آن برنمیدارند. این ترانه نقطه عطفی در زندگی هنری آمال بود و به نظر خودش تجسمی از معنای حقیقی هنر است.
آمال اولین قدمهای هنریاش را در پانزدهسالگی برداشت و سال ۱۹۸۲ یک گروه موسیقی هویمتال راه انداخت. او با وجود علاقهی زیادش به این سبک موسیقی ترانههای شیخ امام، فیروز، امکثلوم و همچنین آثار بتهوون، موسیقیهایی از هند، ایران و کشورهای مختلف اروپایی را گوش میکند و نوشتههای نجیب محفوظ، داستایوفسکی و دیگران را هم میخواند. آمال معتقد است هنرمند باید همهچیز گوش کند.
او سال ۲۰۰۴ از گروهش جدا شد و شروع به نوشتن ترانههای سیاسی کرد. آهنگ مشهورش «یا تونس یا مسکینة» (تونس بیچاره) او را به مرحله نهایی جایزهی رادیو مونتکارلو برای موسیقی عربی رساند، جایزهای برای تشویق استعدادهای تازهکار موسیقی و آواز در کشورهای عربی. این ترانه دعوتی به انقلاب بود و پیام سیاسی تندی داشت: «میگن فقط از خدا میترسن/ وقتی بزرگ شدم و چشموگوشم باز شد/ فهمیدم از همه چی میترسن جز خدا/ ترس توی استخوناشونه/ سهمشون از زندگی سکوته/ اینو مدرسه یادشون داده/ اینو توی سرشون کاشتن».
دو سال بعد، حکومت تونس پخش آهنگهای او را در رادیو و تلویزیون ممنوع کرد. همین باعث شد آمال به فرانسه برود. ویدیوهای اجراهای او در فرانسه، با وجود ممنوعیتها، در اینترنت همهگیر شد و شهرت آمال بر اساس قاعدهی «هر چه را منع کنی جذابتر میشود» رو به بیشتر شدن گذاشت.
به اعتقاد آمال، ممنوعالکار شدنش در تونس «مسئله حساسی بود و بزرگترین هزینه برای او»؛ بهایی که از نظرش تا همین امروز هم ادامه دارد، بهويژه از این لحاظ که نمیتواند ارتباطی دائمی با مخاطبان تونسی داشته باشد. او میگوید «روح من در تونس است، جایی که در آن به دنیا آمدم و بزرگ شدم. مسئله خیلی حساسی بود و فکر میکنم هزینهای بود که هزینههای دیگری نیز به همراه داشت».
پس از اولین جرقههای انقلاب یاسِ تونس در دسامبر سال ۲۰۱۰ که سقوط زینالعابدین بن علی را در پی داشت، اقبال عمومی به آمال با تبدیل شدنِ ترانههایش به سرودهایی برای انقلاب بیشتر شد؛ بهویژه ترانهی «كلمتي حرة» که ترکیبی از ضربآهنگ الکترونیکی با ضربآهنگهای سنتی است و او آن را بین انقلابیون در خیابان حبیب بورقیبه در «میدان انقلاب» خواند.
ورود به سیاست آمال را نترسانده است. او باور دارد که هنرمند باید «آزاد و آزاد» باشد. از نظرش حق حاکمیت و حکمرانی متعلق به مردم است و نباید دنبال بازگشت چیزی بود که در گذشته آن را شکست دادهایم، بهویژه که مردم دیگر گزینههای بد را نمیپذیرند.
آمال بر این باور است که «ما [تونسیها] در طول ده سال گذشته میراث با ارزشی به دست آوردهایم که به ادامهی تلاش و مبارزه وادارمان میکند». او همچنین معتقد است که «دیکتاتوریِ پایانیافته نباید برگردد» و زنان را نیز به قیام علیه خودشان دعوت میکند.
او مسیر هنریاش را با اختصاص دادنِ هنرش به مسائل سیاسی ادامه میدهد. آمال میگوید «همچنان باید دردهای یکدیگر را حس کنیم، این چیزی است که ما را از تسلیم در برابر انسانزدایی محافظت میکند، این نکتهی اصلی من است» و خاطرنشان میکند که هنرش همیشه به مسائل عمومی، نگرانیها و مشکلات مردم حساس خواهد بود، چرا که باور دارد هنرمند نقشی در پیشرفت ایدهها و نظرات مردم دارد و باید ذهن مخاطبش را تحریک کند، وادار به رویاپردازی کند، تخیلشان را رشد دهد، آرزوهایشان را بیشتر کند و باعث شود «چیزهایی را ببیند که قبلا ندیدهاند».
«هنر ماشین آگاهی است»؛ این فلسفهی آمال دربارهی آنچه ارائه میدهد است. به نظر او هنرمند تنها کسی است که میتواند روی صحنه، زیر نور و بهپشتوانهی اعتماد مردم دربارهی مسائل و مشکلات آنها حرف بزند. این در عین حال مسئولیت هم به دنبال دارد و بنابراین «هنرمند باید آزاد باشد تا آنچه حقیقی است را ارائه دهد». آمال میگوید «از نظر خودم، من صددرصد آزادم. چیزهای زیادی هستند که آزادی من را میگیرند. اما من واقعا آزادم».
آمال، که معنای اسمش امید و آرزوست، پیام بشردوستانهاش را از راه هنر منتقل میکند. او در آهنگ «انسان ضعیف» درباره فشار و ستمی که انسانها بهطور کل بر روی این سیاره تجربه میکنند حرف میزند و در آهنگ «قداش» (چقدر) دربارهی ظلمی که انسان به انسان میکند میخواند.
آهنگ «فی کل یوم» (هر روز) ترانهی محبوب آمال است. او احساس میکند در شعر این آهنگ تلاش زیادی نهفته شده و کلمات قدرتمندی از آن بیرون آمده که او را بهعنوان یک ترانهسرا راضی میکند. آمال تعریف میکند که یک بار این شعر را برای سمیح القاسم، شاعر فلسطینی، خوانده و آنجا که آمده «أليس المرّ محتوماً، أليس المرّ محتوماً علينا» (آیا تلخکامی سرنوشت محتوم ما نیست؟ آیا تلخکامی سرنوشت محتوم ما نیست؟) سمیح القاسم جواب داده که «تلخکامی سرنوشت محتوم ما نیست. با وجود خشونتها و اتفاقات بد، هنوز بارقهای از امید و خوشبینی وجود دارد».
شعر ترانهی «فی کل یوم» این است: «هر روز از قلبی بهار رخت برمیبندد و پرندهای در آسمان میمیرد. زندگی هر روز آرزوی جدیدی را از ما میرباید. ما از خوشی گریه میکنیم، ما از خوشی گریه میکنیم، ما هر روز از خوشی گریه میکنیم، هر روز. آدم هر روز یک ایده دفن میکند و روحی در غار زندگی ناپدید میشود، در غار زندگی، هر روز، هر روز. این واقعیت زندگیست، این واقعیت زندگیست، پس چرا ادامه میدهیم؟ چرا ادامه میدهیم؟ تلخکامی سرنوشت محتوم ما نیست؟ تلخکامی سرنوشت محتوم ما نیست؟ زندگی هر روز راز جدیدی برملا میکند و نوری را نشانمان میدهد که ابرها را میشکافد، ابرها را میشکافد. هر روز، هر روز آفتاب برمیآید، آفتاب.»
پیامهای متفاوتی که مثلوثی در ترانههایش میگنجاند بخشی از مخاطبان عرب را شوکه میکند. برخی آن را بهعنوان نوع جدیدی از هنر نمیپذیرند، چیزی که چالشی جدی برای او بوده و هنوز هم گاهی با آن مواجه میشود، بهویژه وقتی کسی به او میگوید «موسیقی تو نخبهگرا نیست». آمال در پاسخ میگوید «من واقعا از کلمهی 'نخبهگرا' متنفرم. واژههای 'نخبهگرا' و 'موسیقی' نمیتوانند در یک چهارچوب با هم ترکیب شوند، بهویژه آن موسیقی که ما قبول داریم و کار میکنیم نوعی موسیقی غریزی، خودانگیخته و احساساتی است.»
دشواریهای ابتدای فعالیت هنری آمال او را به سوی این باور سوق داد که استعدادش در غرب هواخواه بیشتری دارد و نباید چشم امید به تونس و خاورمیانه داشته باشد، اما این ماجرا در بهار عربی تغییر کرد؛ دورهای که امیدهای او زنده شد.
آمال از حضورش در جشنواره فیلم الجونه در مصر تعریف میکند، جایی که شکل سنتیِ هنر ارائه میشود. او میگوید «مخاطبها فرق میکردند، همه بازیگر بودند. من هم خیلی درگیر آن دنیا نبودم و مستقل بودم. فکر میکنم احترام زیادی از هنرمندان حاضر در این جشنواره دیدم. احساس کردم آنها من را به خاطر تفاوتم دوست داشتند، چون من متفاوتم و این هدف زندگی من است: ایجاد تفاوت.»
به هر حال، هر راهی سختیهای خودش را دارد. بهای استقلال آمال این است که خیلی سخت آهنگهایش را انتخاب میکند. او دوست ندارد برود روی صحنه و آهنگی را بخواند که به آن باور ندارد، عاشقش نیست یا با شیوه تفکرش همخوانی ندارد. او معتقد است هنرمند باید با خودش و مخاطبش روراست باشد، چرا که مردم به او اعتماد کردهاند و هنرمند باید قدر این اعتماد را بداند.
آمال مثلوثی اصرار دارد که داشتنِ هنر آزاد و انقلابی بهمعنای واقعی کلمه در جهان عرب و در تمام سطوح مهم است؛ در ضرب، در شکل، در ملودی، در شعر. این چیزی است که خود او هم آرزویش را دارد
آمال احساس میکند که جوانان عرب بیش از هر قشر دیگری پذیرش آن نوعی از موسیقی که او ارائه میکند را دارند و جهان عرب در حال تغییر است، اگرچه بخش زیادی از هنر عامهپسند همچنان همان است که بود، چه در تلویزیون، چه در رادیو و چه در جشنوارهها.
با وجود اینها موسیقی جدید در جهان عرب وجود دارد؛ «این که الکترونیک بخوانی، گیتار بزنی و با مخاطبانت عربی حرف بزنی چیز خاصی است که مردم را تحت تاثیر قرار داده و هیجانزده میکند، اما هنوز کمی سخت است و جای کار دارد».
آمال مثلوثی اصرار دارد که داشتنِ هنر آزاد و انقلابی بهمعنای واقعی کلمه در جهان عرب و در تمام سطوح مهم است؛ در ضرب، در شکل، در ملودی، در شعر. این چیزی است که خود او هم آرزویش را دارد.
او سعی میکند با محیطهای اجتماعیِ همجنس خودش تعامل کند و اعتقاد دارد هنرمند باید در فضاهای اطرافش حضور داشته باشد، نه فقط بهعنوان هنرمند، بلکه بهعنوان عضوی از جامعه، بهویژه به این دلیل که هنر از طبیعت و غریزه بیرون میآید. رابطه انسان با هنر، شعر، موسیقی و رقص یک نیاز غریزی است، برای همین وقتی هنر با کنش سیاسی و اجتماعی تنیده میشود آمال ذوق میکند. او میگوید «باید بین هنر و کلیت زندگی یک رابطهی مکمل وجود داشته باشد».
این خوانندهی تونسی تاکید دارد که «ما در جهان عرب، در نتیجهی دیکتاتوری، امر سنتی را به امر نو و خلاقانه که دنبال پیشرفت و نوسازی است ترجیح میدهیم. اما در نهایت، یک ایده همچون درخشش ستارهای است که خاموش نمیشود» و شروع هر چیزی با یک ایدهی ساده است، سپس این ایده کل واقعیت را تغییر میدهد.
آمال مثلوثی درباره آلبوم بعدیاش خبر از تفاوتی اساسی میدهد. او میگوید این آلبوم رویکردی فمینیستی خواهد داشت و قرار است نشاندهندهی توجه او به مسائل زنان باشد. تمام کسانی هم که در آلبوم مشارکت دارند، یعنی چه شاعر و چه آهنگساز و چه تهیهکننده، همگی زن خواهند بود.
*گفتوگوی آمال مثلوثی با رصیف۲۲ در حاشیهی مراسم اختتامیهی مسابقهی iValuse 2021 انجام شد؛ پروژهای که نخستینبار بهدست «بنیاد آلمانیِ فردریش نیومن برای آزادی» و با هدف «بازاندیشیِ سیاست در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا» در پایتخت اردن، شهر عمان، شروع به کار کرد. آمال مثلوثیِ مادر، هنرمند و عصیانگر در برابر نابرابری، در پایان این گفتوگو از عشق و احترامش به جامعه عرب که بارها او را حمایت کردهاند میگوید و ابراز امیدواری میکند که آینده برای جهان عرب همراه با آزادی، هنر و خلاقیت باشد و دور از جنگها، خرابیها و فجایع.
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامكل التوفيق ومقال رائع
Ahmad Tanany -
منذ أسبوعتلخيص هايل ودسم لجانب مهم جداً من مسيرة الفكر البشري
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعلا يوجد اله او شئ بعد الموت
Mohammed Liswi -
منذ أسبوعأبدعت
نايف السيف الصقيل -
منذ أسبوعلا اقر ولا انكر الواقع والواقعة فكل الخيوط رمادية ومعقولة فيما يخص هذه القضية... بعيدا عن الحادثة...
جيسيكا ملو فالنتاين -
منذ اسبوعينمقال بديع ومثير للاهتمام، جعلني أفكر في أبعاد تغير صوتنا كعرب في خضم هذه المحن. أين صوت النفس من...