ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» و شهابالدین نویری در کتاب «نهایة الأرب فی فنون الأدب» نوشتهاند که اولین زنان خواننده در جهان عرب دو زن از کنیزان عبدالله ابن جدعان بودند که در دوران جاهلیت «ملخهای خواننده» لقب داشتند و از سوی او به امیه ابن ابیاصلت هدیه داده شدند، کسی که آنها را بعد از ظهور اسلام «ملخهای نمازگزار» لقب داد.
تصویر ذهنی ما از زنان خواننده در دوران صدر اسلام و دوران میانه پیوند خورده به «القیان» (جمع قینه، زنان آوازخوان)؛ لقبی که در بسیاری از متون تاریخی درباره آواز و موسیقی نیز برای اشاره به این زنان استفاده شده است، از جمله در رسالهی جاحظ. با این وجود، ما در این مقاله به دنبال ارائه تصویری متفاوت هستیم.
از همان قرن اول هجری، در کنار قینهها یا همان کنیزان آوازخوان، زنان مستقل و آزاد دیگری نیز در مکه، مدینه و دیگر شهرهای اسلامی ظهور کردند که آواز را به شکلی حرفهای میخواندند؛ زنان عربتبار، زنان خارجی که بین اعراب بهدنیا آمدند و عرب شدند و اسلام آوردند، و حتی زنانی از خانههای خود خلفا.
حمایت دربار امویان از آوازخوانی حرف جدید و تازهای نیست، اما در بین صحابه پیامبر اسلام نیز بودند کسانی که به مجالس خوانندگان زن میرفتند و همانطور که در ادامه خواهیم گفت، برخی از آنها تحت تاثیر آواز زنان به گریه میافتادند.
متون اسلامی با دو رویکرد به مسئله آواز زنان پرداختهاند: اولین دیدگاه آواز زنان را همچون وسیلهای برای فتنه و وسوسه در دستان کنیزان آوازخوان یا «القِیان» مینگرد؛ دومی رویکردی است که رهبری آن را ابوالفرج اصفهانی با کتاب الاغانی به دست گرفت
کارن مخیبر، پژوهشگر تاریخ جهان عرب، در مقاله «جنسیتی کردنِ عواطف: طرب، زنان و اجرای موزیکال در دربار عباسی در کتاب الاغانی» به همزمانی شکوفایی آواز در دوره اول عباسی، بهویژه دوره خلافت مأمون، با برآمدن یک جریان مذهبی افراطی اشاره میکند.
این جریان که درباره مسائلی مانند فتنه خلق قرآن با مأمون اختلاف عقیده داشت، از آوازهایی که در قصرهای حکومتی و حتی در خیابانهای بغداد رایج بود بهعنوان وسیلهای برای تحریک علیه خلیفه استفاده میکرد. بهاینترتیب نوشتههایی منتشر شد که آواز را حرام اعلام کردند، مانند کتاب «ذم الملاهي» نوشته ابن ابی الدنیا. کار به جایی رسید که هنگام شورشها و ناآرامیها در دوره مأمون عباسی خانههای بغداد را در جستجوی قینهها و سازهای موسیقی تفتیش میکردند.
حساسیت دوره اول عباسیان به این دلیل است که دوره تدوین اسلام به شمار میرفت و مهمترین منابع حدیث و تفسیر در این دوره تالیف شدند، از جمله کتاب صحیح بخاری. این منابع بعدها تبدیل به مرجعی برای علاقهمندان به آشنایی با علوم اسلامی شدند.
از پژوهش کارن مخیبر میفهمیم که بهطور کلی متون اسلامی با دو رویکرد به مسئله آواز زنان پرداختهاند: اولین دیدگاه آواز زنان را همچون وسیلهای برای فتنه و وسوسه در دستان کنیزان آوازخوان یا «القیان» مینگرد، با این استدلال که کار کنیز جلب رضایت ارباب خود از هر راهی است؛ دومی رویکردی است که رهبری آن را ابوالفرج اصفهانی با کتاب الاغانی به دست گرفت، کسی که با تجلیل از زنان آوازخوان راه را برای کسانی هموار کرد که بعد از او درباره حرفه و دستاوردهای هنری این زنان قلم فرسودند.
ابوالفرج اصفهانی فقط مورخ نبود. او شاعر و موسیقیدان هم بود. پس شاید راز اشتیاق او به نوشتن زندگینامه مطربها و خوانندههای زن در سه قرن ابتدای دوران اسلامی در همین نکته نهفته باشد. اما این جریان در دوره ابوالفرج اصفهانی متوقف نشد، چرا که آواز توانست خودش را به مورخان بعد از او نیز تحمیل کند تا زندگینامه خوانندگان زن پیشین و همدوره خودشان را بنویسند.
در سطرهای بعدی زندگی مشهورترین خوانندههای مستقل زن در تاریخ عرب و اسلام را از قرن اول هجری تا عصر ممالیک در مصر و شام دنبال میکنیم.
جمیله، سرآغاز آواز زنان
جمیله نخستین خواننده زن شهر مدینه در ابتدای دوره امویان است. او از پیشگامان آواز عربی بود و شاگردان زن و مرد بسیاری را تربیت کرد که بعدها خوانندگان مشهوری شدند. از میان شاگردان او میتوان به معبد، ابن عایشه، حبابه و سلامه اشاره کرد.
نقل است که معبد گفته «اگر جمیله نبود ما هم نبودیم.» جمیله خوانندگانی را که پیش او آواز میخواندند ارزیابی و تحلیل میکرد. میگویند در یکی از این نشستها ابن سریج، ابومروان عبدالملک مشهور به الغریض، ابن مسجح، سلم بن محرز، معبد و ابن عایشه هر یک آهنگی را آماده کرده و برای جمیله خواندهاند. او نیز بعد از شنیدن آواز آنها نکاتی را درباره آوازشان گوشزد کرده است.
او آواز را از یک نوازنده و خواننده ایرانیتبار به نام سائب خاثر میآموزد که در همسایگیاش زندگی میکرده است. از جمیله نقل شده که «من نغمههای او را میشنیدم و روی آنها آواز میخواندم. آوازم اینطور بهتر شد».آواز جمیله فقط بداههخوانی انفرادی با نوای ساز یک نوازنده نبود. او گروه نوازندگانی از کنیزان تشکیل داده بود و با همراهی ۱۲ نوازنده عود که خود به آنها آموزش داده بود آواز میخواند.
جمیله سوگند خورده بود که فقط در خانهاش آواز بخواند. از همین رو اشراف مدینه برای شنیدن آواز او به خانهاش میرفتند. عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، صحابه پیامبر اسلام و از ثروتمندترین افراد مدینه،
یکی از مهمترین مهمانان دائمی جمیله بود. او از نزدیکان معاویه نیز بود و همواره برای تأمین نیازهای مردم بین آنها و خلیفه میانجیگری میکرد.
جمیله به دلیل مقام بالای عبدالله بن جعفر تصمیم میگیرد سوگندش را زیر پا بگذارد تا برای آواز خواندن به خانه او برود، به جای اینکه او به خانه جمیله بیاید. عبدالله بن جعفر نمیپذیرد و میگوید: «من پولی برای این کار نمیدهم».
صدای جمیله چنان زیبا بود که یک شب عمر ابن ابیربیعه، شاعر اهل مکه، برای شنیدن آواز او با همراهانش به خانه جمیله میرود. جمیله یکی از شعرهای خود عمر را برایش میخواند:
ولقد قالت لجارات لها كالمها يلعبن في حجرتها
خذن عنّي الظّل لا يتبعني ومضت تسعى إلى قبّتها
عمر از شدت هیجان ناشی از شنیدن آواز جمیله لباسهای خود را پاره میکند. جمیله به خدمتکارانش دستور میدهد برای عمر لباسی بیاورند. او لباس را میپوشد و میرود، اما روز بعد ۱۰ هزار دینار و ۱۰ دست لباس برای جمیله میفرستد.
جمیله هنگام رفتن به حج با کاروان عظیمی از مدینه خارج میشود. برخی از اشراف شهر و شاعرانی چون عوف ابن الأحوص و عمر بن ابیربیعه همراه با ۵۰ کنیزی که خرج همه آنها را خود جمیله میداد، در این سفر همراه او بودند. هنگام ورود جمیله به مکه خوانندهای در حجاز نبود که در کاروان او نباشد. مردم مکه هنگام ورود این کاروان در دو سوی راه صف بستند تا از تماشای عظمت و زیبایی آن لذت ببرند.
مردم مکه بعد از پایان حج جمیله از او خواستند مجلس آوازی برگزار کند، اما او این درخواست را نپذیرفت. جمیله ۱۰ روز پس از بازگشتش از مکه به مدینه و تمام شدن دیدارهایش با مردمی که برای زیارتقبول نزد او میآمدند، مجلس آوازش را دوباره راه انداخت.
عزة المیلاء، خوانندهای که شاعر پیامبر را گریاند
میگویند سن عزة المیلاء از قدمت آوازهای زنان حجاز بیشتر است. به او لقب «المیلاء» داده بودند، چون الملاء میپوشید و هنگام راه رفتن تاب میخورد. عزه مهمترین رقیب جمیله در مدینه بود. معبد درباره او میگوید: «از بهترین زنان نوازنده عود است، آواز در خونش است و هیچ نقصی در کارش وجود ندارد».
او آواز را از خوانندهای به نام رائقه آموخت، اما سبک آواز و نوازندگیاش را به لطف شاگردی دو استاد ایرانی ساکن مدینه توسعه داد: نشیط فارسی و سائب خاثر.
از روایتها اینگونه به نظر میرسد که عزه هم نزد جمیله آواز آموخته و دستپرورده اوست، یا حداقل اینکه رابطه آنها نوعی رابطه استاد و شاگردی بوده است. میگویند یک بار عزه در خانه جمیله و در کنار قینههایی که همراه با جمیله مینواختند و میخواندند مشغول به ساز و آواز بوده که جمیله از قینهها میخواهد ساکت شوند تا عزه به تنهایی آواز بخواند. او هم شروع به خواندن آهنگی میکند که شعرش اینطور آغاز میشود: تذكرتَ هنداً وأعصارَها ولم تقضِ نفسُك أوطارها.
بعد از پایان آواز او، جمیله میگوید: «عزه تو جاودان خواهی شد. برای صدای خوبت و کیفیت آوازت به تو تبریک میگویم».
عزه در خانهاش مجالس عمومی آواز برگزار میکرد و اهل مدینه همگی میتوانستند در این جلسات شرکت کنند. در طول این جلسات کسی جرات تکان خوردن هم نداشت و به قول طویس، خواننده مشهور، انگار روی سر حاضران پرنده نشسته بود. غلامان و کنیزان عزه با او در منزلش موسیقی و آواز تمرین میکردند و خوانندههای مرد و زن بسیاری نزد او آموزش میدیدند.
حسن بن ثابت که شاعر پیامبر اسلام بود و النعمان بن بشیر، از اصحاب پیامبر، شیفتهی عزه بودند و مواردی وجود دارد که نشان میدهد گاهی اوقات آنقدر از آواز عزه متاثر میشدند که به گریه میافتادند.
خواهر هارونالرشید که نامداران ترانههایش را خواندند
«هیچ برادر و خواهری، چه در دوران جاهلیت و چه پس از اسلام، بهتر از ابراهیم بن مهدی و خواهرش عُلّیه آواز نخواندهاند»، این جمله را درباره عُلّیه خواهر هارون الرشید میگویند که «عباسه» لقب داشت و در آواز با دیگر برادرش ابراهیم که در زمان خودش نوازنده و خواننده مهمی محسوب میشد رقابت میکرد.
آواز عُلّیه به حدی محبوب شده بود که بعد از مرگش خوانندههای عراقی آوازهای او را بازخوانی میکردند. یک بار محمد بن اسماعیل بن خلیفه موسی هادی، نوازنده عود، یکی از آهنگهای عُلّیه را همراه با آواز عقید در حضور ابو اسحاق معتصم، هشتمین خلیفه عباسی، اجرا کرد. معتصم پس از پایان اجرای آنها پرسید: این شعر و آواز کار کیست؟ عقید جواب نداد، اما موسی هادی جرأت کرد جواب معتصم را بدهد و گفت: این آهنگی از عُلّیه است.
اگرچه عُلّیه هم شاعر بود، هم نوازنده و هم خواننده، گاهی آهنگها را میخرید و به نام خودش اجرا میکرد. اسحاق موصلی، مشهورترین خواننده و آهنگساز آن دوران، آهنگی ساخته بود که اینگونه آغاز میشود: سقيا لأرض إذا ما نِمتُ نبَّهني بعد الهدوِّ بها قرع النواقيس/كأن سوسنها في كل شارقة على الميادين أذناب الطواويس.
اسحاق میخواست این آهنگ را ابتدای مجلسی در حضور هارون الرشید بخواند. وقتی عُلّیه آهنگ را شنید خوشش آمد و تصمیم گرفت ترفندی بزند تا آهنگ را بخواند و صاحبش شود. بنابراین یکی از خدمتکارانش را فرستاد تا به اسحاق بگوید عُلّیه آهنگ جدیدی ساخته و میخواهد نظر وی را دربارهاش بداند. این شد که اسحاق نزد عُلّیه رفت تا آهنگ تازهای بشنود.
جمیله نخستین خواننده زن شهر مدینه در ابتدای دوره امویان است. او از پیشگامان آواز عربی بود و شاگردان زن و مرد بسیاری را تربیت کرد که بعدها خوانندگان مشهوری شدند
وقتی اسحاق رسید عُلّیه از او خواست آهنگ جدیدش را بخواند. اسحاق که تعجب کرده بود شروع به خواندن آهنگش کرد. عُلّیه با او تکرار میکرد تا شعر و ملودی را حفظ شود. سپس شروع به خواندن آهنگ اسحاق کرد و از او نظرش را پرسید. اسحاق گفت: «تا کنون چنین آوازی نشنیده بودم.» سپس عُلّیه ملودی را به قیمت ۴۰ هزار درهم و ۴۰ دست لباس از اسحاق خرید تا آن را در حضور هارون الرشید بخواند.
عُلّیه سال ۲۱۰ هجری قمری و در زمان حکومت مأمون درگذشت. میگویند او ۷۳ ترانه داشته است.
عبیده طنبوریه، دختری که آهنگهای خودش را میخواند
صدای زیبایی داشت و در دوره اول عباسیان بهخاطر تبحرش در نواختن تنبور در بغداد به شهرت رسیده بود. جحظه برمکی شاعر دربارهاش گفته: «در دنیا زنی را سراغ ندارم که بهتر از عبیده تنبور بنوازد.» و از اسحاق موصلی در ستایش عبیده چنین نقل شده است: «تنبور بدون عبیده هذیان میگوید.»
آوازهای او آنقدر مشهور بود که خوانندههای بزرگ همعصرش در بغداد نیز آنها را میخواندند، از جمله اسحاق موصلی که آهنگی از او را خواند که اینطور شروع میشود: يا ذا الذي بعذابي ظل مفتخراً.
آوازهخوانهای اندلس: دختران زریاب
زریاب، خواننده و آهنگساز مشهور عراقی، بعد از مهاجرت به اندلس تبدیل به یکی از برجستهترین، ثروتمندترین و بانفوذترین افراد این منطقه شد. او در قرطبه مدرسه آوازی به نام «المدنیات» تاسیس کرد و بسیاری را در آن آموزش داد، از جمله دو دخترش به نامهای حمدونه و عُلّیه.
پس از آنکه حمدونه به شهرت رسید و سرآمد زمانهاش شد، هاشم بن عبدالعزیز، وزیر دولت اموی در اندلس، دل به او باخت و با هم ازدواج کردند. حمدونه به کمک برادر شوهرش، اسلم بن عبدالعزیز، ترانههای پدرش را نیز در کتابی با عنوان «ترانهشناسی زریاب» گردآوری کرد.
عُلّیه که از خواهرش در آواز مهارت کمتری داشت، از حمدونه و دیگر فرزندان و شاگردان زریاب بیشتر عمر کرد. او در اواخر عمرش در آواز به مقام استادی رسید و شاگردانی داشت که برای آموختن آواز نزدش میآمدند.
ما در اینجا از خوانندههای مستقل و آزاد حرف میزنیم، اما از جمله کسانی که در مدرسه آواز زریاب تحصیل کردند و به این هنر مسلط شدند صبح البشکنجیه بود. اگرچه او بیشتر به این دلیل مشهور است که سهمی از قدرت در حکومت را به دست آورد و مادر خلیفه هشام المؤید بود، اما در آواز نیز به مقام بزرگی رسید.
همچنین مشهورترین زن اندلس ولاده دختر خلیفه السمتکفی بود که آواز میخواند و در مجلسهای مشهورش عود مینواخت، اگرچه بیشتر شاعر بود تا خواننده. باید به این نکته نیز اشاره کنیم که آواز از تمام خانههای اندلس شنیده میشد و کمتر خانهای بود که در آن ساز موسیقی نباشد.
زنان خواننده مصری، حرفهایهای تحت حمایت دولت
آواز در مصر اسلامی، از زمان حکومت فاطمیان، حرفهای برای کسب درآمد بود که زنان نیز از آن درآمد داشتند؛ دقیقا برخلاف قینهها که کنیزانی متعلق به قصرهای حاکمان بودند. یکی از مشهورترین زنان خواننده در این دوره نَسَب بود که برای المستنصر، خلیفه فاطمی، این شعر را به آواز درآورد: يا بني العباس رُدّوا مَلَك الأرض مَعَدُّ/ ملككم كان معاراً والعواري تُسترد.
این آهنگ به مناسبت پیروزی بساسیری در برابر دولت عباسی، دستگیری خلیفه عباسی و اعلام وفاداری به خلیفه فاطمی در مصر ساخته شد. المستنصر با شنیدن آواز نَسَب کیفور شد و به او زمین بزرگی مملو از باغ میوه هدیه داد که بعدها به «زمین طبال» مشهور شد، چرا که نَسَب طبل هم مینواخت.
در مصر ادارهای به نام «طائفة المغاني» (طایفه خوانندهها) وجود داشت که از آنها برای دولت مالیاتی به نام «ضمانت خوانندهها» میگرفت. خیابانی هم در قاهره به این اداره تعلق داشت که خوانندهها در آن به ساز و آواز مشغول میشدند
نَسَب به عودنوازی نیز شهره بود و گروه همنوایانی داشت که آوازهای او را همراهی میکردند. مقریزی در کتاب «الخطط» میگوید نَسَب از اساتید رده اول آواز در «طایفهی خوانندهها» بود و «هنگام رژه در کنار طایفهاش طبل میزد».
در مصر ادارهای به نام «طائفة المغاني» (طایفه خوانندهها) وجود داشت که از آنها برای دولت مالیاتی به نام «ضمانت خوانندهها» میگرفت. خیابانی هم در قاهره به این اداره تعلق داشت که خوانندهها در آن به ساز و آواز مشغول میشدند. این جماعت رهبر و پیشوای رسمی نداشتند، اما برخی از خوانندههای بزرگ در میان اعضای آن از اعتباری بیشتری برخوردار بودند. اگر این خوانندهها مرد بودند «استاد» لقب میگرفتند و اگر زن بودند «الريّسة».
یکی از زنان خواننده مستقل که در دوره ممالیک مصر به شهرت رسید خدیجه الرحابیه بود. لقب الرحابیه را به این خاطر به او داده بودند که ابن رحاب، خواننده مشهور آن دوران، را به چالش کشیده بود و در آواز از او پیشی گرفته بود. مورخان نوشتهاند که او هم در میادین عمومی شهر و هم در کاخهای حکومتی آواز میخواند و از اعتبار زیادی نزد دولت برخوردار بود.
از دیگر خوانندههای مشهور زن که جایگاه مهمی نزد طایفه خوانندهها داشت الريّسة خدیجه أم خوخه بود که مهمترین خواننده منطقه «الدکة» بهشمار میرفت. همچنین میتوان به الريّسة دنیا البغدادی اشاره کرد که روایتهایی از ازدواجش با سلطان ناصر محمد بن قلاوون وجود دارد. میگویند او شیفته آواز و زیبایی دنیا بوده است.
در دوره ممالیک سرزمین شام تابع این دولت بود و احضار خوانندههای شامی به به قصر پادشاهان مصر کار آسانی بود، اتفاقی که برای دنیا بنت القباعی افتاد تا این خواننده دمشقی برای آواز به دربار سلطان ناصر حسن برود. او یک بار هم برای آواز نزد ملک اشرف رفت و در ازای آوازش از او خواست مالیات خوانندهها را لغو کند. او نیز چنین کرد.
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
Mohammed Liswi -
منذ 4 ساعاتأبدعت بكل المقال والخاتمة أكثر من رائعة.
Eslam Abuelgasim (اسلام ابوالقاسم) -
منذ 10 ساعاتحمدالله على السلامة يا أستاذة
سلامة قلبك ❤️ و سلامة معدتك
و سلامك الداخلي ??
مستخدم مجهول -
منذ يومينمتى سوف تحصل النساء في إيران على حقوقهم ؟!
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامفاشيه دينيه التقدم عندهم هو التمسك بالتخلف
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامعظيم
Tester WhiteBeard -
منذ 3 أيامtester.whitebeard@gmail.com