هنگامی که ویلیارد هانتینگتون رایت، روزنامهنگار و منتقد هنری که با نام مستعار اساس فنداین مینوشت، تصمیم گرفت دستورالعملهایش برای نوشتن داستان کارآگاهی را با عنوان «بیست قانون برای نوشتن داستانهای کارآگاهی» در نشریه ادبی «مجله آمریکایی» (The American Magazine) منتشر کند، این ژانر عصر طلاییاش را در جهان انگلیسیزبان سپری میکرد.
در آن زمان، داستان «قتلهای خیابان مورگ» (۱۸۴۱) نوشتهی ادگار آلنپو به موفقیت چشمگیری دست یافته بود و آرتور کانن دویل، پزشک و نویسنده انگلیسی، شخصیت مشهور «شرلوک هلمز» (۱۸۸۷) را خلق کرده بود. همین راه را برای ظهور نویسندههای دیگر این ژانر هموار کرده بود، از جمله زنان نویسندهای همچون آگاتا کریستی و دوروتی سایرز.
اگرچه شکلگیری این ژانر مدرن از خلال شناخت نقطهنظر کارآگاهی پدیدهای متعلق به قرن ۱۹ میلادی است، اما میتوان سرنخ روایت جنایی-کیفری را تا قرن ۱۳ میلادی، همزمان با عصر طلایی تمدن اسلامی، در داستان «سه سیب» از «هزارویکشب» به روایت شهرزاد دنبال کرد. آنطور که تهانی الغریبی در مقاله «نقشهنگاری داستان جنایی در ادبیات عرب» (۲۰۲۰) نشان میدهد، داستان سهسیب با معیارهای اساس فنداین همخوانی دارد و «وقوع یک قتل، یک قاتل، یک مقتول و سردرآوردن از ماجراهای حولوحوش حادثه» را در خود دارد.
بسیاری از نویسندگان عرب بر این باور بودهاند که وقتی کشورهایشان از بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی در رنج هستند، ادبیات جنایی نمیتواند چنگی به دلشان بزند
با این حال تا پیش از اوایل قرن بیستم میلادی که انتشاراتهای لبنانی ترجمههایی از رمان کارآگاهی طنز «آرسن لوپن» (۱۹۱۰) نوشتهی موریس لوبلان و «شرلوک هلمز» نوشتهی دویل را چاپ کنند ردپایی از داستان کارآگاهی در جهان عرب دیده نمیشود. مارسیا لینکس کویلی، سردبیر و موسس مجله عربلیت که یک کلکتیو مترجمان است، در مقاله «فراز و نشیب مرموز رمان جنایی عربی» (۲۰۱۴) ادعا میکند که اگرچه این ترجمهها چندان هم زیاد خوانده نشدند، اما در به حرکت درآوردن تخیل ادبیات عرب اثرگذار بودند.
داستان جنایی در متون کهن عربی
مدرن بودنِ نسبی این ژانر نباید مانع از مشاهدهی ویژگیها یا اجزای آن در متونی از «تُراث» یا میراث مکتوب و متون کهن عربی شود که میتوان بهطور مشخص داستانهای جنایی محسوبشان کرد. شخصیت کارآگاه در دوران خلافت عباسی «صاحب الشرطه» (رئیس پلیس بغداد) بود که مسئولیت برقراری نظم و قانون را در پایتخت بر عهده داشت.
فدوا مالتی-داگلاس، نویسنده و پژوهشگر لبنانی-آمریکایی، در مقاله «کارآگاه کلاسیک عرب» (۱۹۸۸) خاطرنشان میکند که در بسیاری از آثار اولیه ادبیات عرب علاقه به دزدها، جنایتکاران، ماجراهای دادگاهی و مجازات وجود دارد؛ از جمله در «کتاب الاغانی» نوشتهی ابوالفرج اصفهانی، «کتاب الاذکیاء» نوشتهی ابن جوزی و «فرج بعد از شدت» نوشتهی تنوخی.
مالتی-داگلاس به شخصیتی در روایتهای قرون وسطایی «اخبار الاذکیاء» نوشتهی ابن جوزی اشاره میکند که یکی از خلیفههای قرن نهم میلادی به نام «معتضد» است و بهوضوح ویژگیهای یک کارآگاه را دارد.
او داستانی را که دربارهاش بحث میکند «پروندهی دست رنگی» نام گذاشته است. اجزای ضروری حکایت اینها هستند: تکهای از یک جسد که در دجله پیدا شده، دستوراتی که معتضد درباره جسد به دستیارش میدهد، دستیار که وظیفهشناسانه دستورات را انجام میدهد و در نهایت فرد گناهکار که پیدایش میکنند. معتضد او را با شواهد و مدارک، دست و پا، روبهرو میکند و گناهکار هم زبان به اعتراف باز میکند. سپس معتضد حق همه را میدهد، چه مبلغی که باید به ولیِ قربانی پرداخت شود و چه مجازاتی که قاتل پلید باید متحمل شود. به بیان دیگر و به قول مالتی-داگلاس «ما با دستگیری یک جنایتکار روبهرو هستیم» و دستورات خلیفه «قدمهایی برای پیدا کردن قاتل» هستند. پس خلیفه شبیه به یک کارآگاه رفتار میکند و «آنچه ما اینجا داریم در واقع یک داستان کارآگاهی است».
داشتن عناصر استاندارد یک داستان پلیسی از قبیل جسد، پرسوجو و قاتل نشان میدهند چگونه عربهای قرون وسطی توانستهاند یک فیگور کارآگاه را پرورش دهند که روشهایش چندان بیشباهت با روشهای پرسوجوی کارآگاه مدرن غربی نیست. آنچه این داستانها را با داستان کارآگاهی مدرن متفاوت میکند پلات آنها نیست، بلکه «طول» آنهاست.
مالتی-داگلاس توضیح میدهد که این بهمعنای نقص در عناصر داستان کارآگاهی نیست، بلکه « رمان، بهعنوان یک فرم ادبی، خارج از ادراک زیباییشناختی عربهای قرون وسطی بود». بنابراین آنها به جای آنکه کارآگاهشان را قهرمان یک روایت طولانی کنند، «او را در روایتهای کوتاهِ حکایتگونه شخصیتپردازی میکردند».
«پروندهی دست رنگی» در بسیاری از جزئیاتش با «سه سیب» شهرزاد، که در آن جعفر وزیر خلیفه نقش کارآگاه را بازی میکند، شباهت دارد. با این اوصاف، به نظر نمیرسد این داستانها و دیگر حکایتهای مشابه توانسته باشند به یک ژانر مشخص و متمایز در ادبیات عربی تبدیل شده باشند.
داستان جنایی در ادبیات مدرن عربی
بورته زاگاستر در کتاب «داستان جنایی در مدیترانه شرقی و اطرافش» (۲۰۱۶) درباره این بحث میکند که اگرچه تعداد زیادی از آثار ادبیات مدرن عربی به پروندههای جنایی میپردازند، انگیزههای جنایت را بررسی میکنند و مجرم در آنها به پیگرد قانونی میرسد، اما به هر حال «تحقیقات استقرایی و قضایی تقریبا غایب هستند»، از جمله در «دزد و سگها» (۱۹۶۱) نوشتهی نجیب محفوظ مصری، «چه کسی لیلا حایک را کشت؟» (۱۹۶۶) نوشتهی غسان کنفانی فلسطینی، «بلوند روستایی» (۱۹۸۰) و «جاسوس گندمگون» (۱۹۸۴) نوشتهی عبد العزيز بنعبد الله مراکشی.
تهانی الغریبی، پژوهشگر هنرهای اجرایی، معتقد است فیلمهای نوآر نسبت به رمانهای کارآگاهی کلاسیک با اقبال بهتر و استقبال بیشتری روبهرو شدهاند. برای مثال، فیلم «درب آهنی» (۱۹۵۸) که فیلمنامهاش را عبدالحی ادیب نوشته و نوری شاهین آن را کارگردانی کرده، از اولین تلاشها برای تجربهی فیلم نوآر در سینمای عربی است. این فیلم موفقیت چشمگیری داشت و یکی از فیلمهای کلاسیک سینمای مصر محسوب میشود. فیلم رمان «دزد و سگها» نوشتهی نجیب محفوظ هم سال ۱۹۶۲، تنها یک سال بعد از انتشار کتاب، ساخته شد.
علاوه بر این، به نظر میرسد رمانهای جنایی پس از شروع قیامهای بهار عربی در سال ۲۰۱۱ شاهد یک تجدید حیات بوده است. جاناتان گایر در گاردین مینویسد که نباید از این تجدید حیات تعجب کرد، چرا که ادبیات جنایی میتواند یک شکل بدیل از عدالت را به شما ارائه کند: «نویسنده بازرس میشود؛ آدمبدها میروند دادگاه. اما این به نویسنده اجازه میدهد در شرایط سیاسی کنونی نقش یک بازرس را بازی کند». نمونه چنین چیزی را میتوان در رمان «معادله آفریقایی» (۲۰۱۲) نوشتهی محمد مولسهول، (با نام مستعار یاسمینا خضرا)، «چاپ بیروت» (۲۰۱۶) نوشتهی جبور دویهی و «خانه آبی» (۲۰۱۷) نوشتهی عبده وازن مشاهده کرد.
معمایی که باید حل شود
ابتدا باید ادبیات کارآگاهی در جهان عرب را بازجویی کنیم تا بتوانیم به سوالات متعددی که بهوجود آورده پاسخ دهیم. این بازجویی باید دربارهی ظهور دشوار این ادبیات، ویژگیهایش و بازگشت ناگهانیاش باشد.
بر اساس پژوهشهای تهانی الغریبی سفرهای آگاتا کریستی به خاورمیانه الهامبخش برخی از رمانهای معمایی او بودهاند، از جمله «قتل در بینالنهرین» (۱۹۳۶)، «مرگ بر روی نیل» (۱۹۳۷) و «آنها به بغداد آمدند» (۱۹۵۱)؛ پس این فرضیه که جهان عرب برای نویسندگان داستانهای جنایی الهامبخش نبوده نمیتواند چندان قانعکننده باشد.
همچنین درست نیست که بگوییم چون جوامع عربی آرمانشهرهایی خالی از جنایت بودهاند، ادبیات کارآگاهی نتوانسته در جهان عرب به بلوغ ژانری برسد. در واقع اورسولا لیندزی، عربشناس آمریکایی، برعکس این را میگوید. او فکر میکند خیابانهای قاهره بهترین جای الهامگرفتن برای داستانهای جنایی است، چرا که «زهواردررفتگی، زرقوبرق جلف، نابرابری، فساد و بیقانونی؛ همه را دارد».
پس چه چیزی باعث شده نویسندگان بومی و بینالمللی جهان عرب این ژانر را زیادی دستکم بگیرند؟
از نظر تهانی الغریبی بسیاری از نویسندگان عرب بر این باور بودهاند که وقتی کشورهایشان از بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی در رنج هستند، ادبیات جنایی نمیتواند چنگی به دلشان بزند. آنها معتقد بودند در چنین شرایطی نوشتن از تجربهها و رنجهای بشری یک وظیفهی میهنپرستانه و تعهد بشردوستانه است. بنابراین در مقایسه با رمانهایی که همواره دربارهی مناقشات سیاسی بودهاند، ادبیات جنایی «لوکس» محسوب میشده است.
الغریبی مینویسند که محمود شقیر، نویسنده فلسطینی، باور دارد «بسیاری از نویسندگان جهان عرب وقتشان را وقف ترسیم بدبختی، فقر، سرکوب و دشواریهای مردم میکنند و نوشتن رمان جنایی برایشان بیاهمیت جلوه میکند».
امیر تاجالسر، نویسنده سودانی ساکن قطر، فرضیه دیگری را پیش میکشد و معتقد است صحنه ادبی در جهان عرب بهدست نویسندگانی تسخیر شده است که «تواناییهای نحوی و بلاغی خود را به رخ میکشند» و نوشتن رمان جنایی «صرفا برای سرگرم کردن خواننده» برایشان انگیزهای ایجاد نمیکند.
همچنین بر اساس پژوهشهای الغریبی به نظر میرسد نظام قضایی در جهان عرب، که همچنان در بیشتر کشورهای منطقه بهطور غیررسمی تحت تاثیر قوانین قبیلهای و فرقهای است، تاثیر منفی خودش را بر این ژانر گذاشته باشد. این نظام قضایی، که هیئت منصفهای متشکل از شهروندان برای تکمیل نقش کارآگاه در فرآیند اجرای عدالت اجتماعی ندارد، ذائقه نویسندگان عرب برای نوشتن داستان کارآگاهی را نیز تحت تاثیر قرار داده است.
ایتزیار دیمیگوئل در پایاننامه دکترای خودش با عنوان «ظهور رمان کارآگاهی در آفریقای شمالی و خاورمیانه» (۲۰۱۹) به شکلهای دیگری از جنایت اشاره میکند که جوامع خاورمیانه در دهههای اخیر با آن روبهرو بودهاند. در کنار مبارزه با تروریسم جرایمی همچون فساد، فامیلسالاری و اختلاس، چه در طبقات پایین و چه در طبقات بالای جامعه، پسزمینهای هستند برای آن دسته از رمانهای جنایی که شرایط اجتماعی و سیاسی را افشا میکنند؛ رمانهایی مانند «سهم مرد مرده» نوشتهی یاسمینا خضرا و «سمت تاریک عشق» نوشتهی رفیق شامی.
افزون بر این، تهانی الغریبی خاطرنشان میکند که آنچه شکاف بین داستان جنایی و ادبیات جهان عرب را گستردهتر میکند این است که بیشتر واحدهای تحقیق و بررسی در ادارههای پلیس کشورهای عربی در نیمه دوم قرن بیستم تاسیس شدهاند (۱۹۶۳ در مصر، ۱۹۷۶ در اردن، ۱۹۸۰ در عربستان سعودی، ۲۰۰۱ در قطر). بیشتر فعالیتهای این واحدها هم معطوف به جرایمی است که امنیت ملی را تهدید میکنند، نه جرایم معمول. این میتواند تنها به این معنی باشد که فیگور کارآگاه برای نویسندگان عرب با تجربه واقعی آنها غریبه است و این کار را برای برقراری ارتباط این ژانر با تصورات خوانندگان سخت میکند.
جنبشهای بهار عربی نیز باعث شدهاند درگیری با نظامهای موجود بیش از هر زمان دیگری اتفاق بیفتد. دیگر پلیس بهعنوان یک نیروی محافظتکننده شناخته نمیشود، بلکه یک نیروی سرکوبگر است. مارسیا لینکس کویلی از دنیا ماهر، نویسنده مصری، نقل میکند که «معلوم است که افراد با کسی که در برابر حکومت یا پلیس ایستاده ارتباط بهتری برقرار میکنند تا با پلیس خوب یا کارآگاهی که برای یک خیر بزرگتر به دنبال مبارزه با جنایت است».
صحنه کنونی
جاناتان گایر معتقد است در دهههای اخیر شاهد چرخش رماننویسها به سمت ماجراجویی، یأس و پارانویای شایع در ادبیات ژانری برای گفتنِ قصههایی هستیم که میخواهند از لحظه کنونی بربگذرند. بنابراین با مجموعهای از آثار سینمایی جدید، داستانها و رمانهای مصور روبهرو هستیم که جنایت، کیفر و نقصانهای قانون را موضوع خود کردهاند. به نظر گایر، امروز رماننویسها به قاهره، بغداد و دیگر کلانشهرهای جهان عرب به چشم یک گنجینه خاطرات نگاه میکنند. در این شهرها که در تسخیر فساد هستند، داستان جنایی میتواند به ابزاری برای جستجوی عدالت اجتماعی تبدیل شود.
امروز رماننویسها به قاهره، بغداد و دیگر کلانشهرهای جهان عرب به چشم یک گنجینه خاطرات نگاه میکنند. در این شهرها که در تسخیر فساد هستند، داستان جنایی میتواند به ابزاری برای جستجوی عدالت اجتماعی تبدیل شود
برای نمونه میتوان در مصر به مجموعه داستانهای مصور Autostrade اشاره کرد که مروان امام، موسس انتشارات Division، سال ۲۰۱۱ با الهام از رمانهای جنایی در قاهره منتشر کرد. سال ۲۰۱۳ هم رمان مصور «آپارتمانی در باباللوق» به زبان عربی منتشر شد و سال ۲۰۱۷ ترجمه انگلیسی آن به بازار آمد.
دنبالهی رمان «فیل آبی» (۲۰۱۲) نوشتهی احمد مراد، نویسنده مصری، با عنوان «فیل آبی ۲» در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و هر دوی این رمانها به فیلم تبدیل شدند. مراد توانست سال ۲۰۱۴ جایزه بینالمللی ادبیات عرب (IPAF) را برنده شود و این بحثهای زیادی به راه انداخت، چرا که به قول مارسیا لینکس کویلی، برخی ناظران معتقد بودند یک رمان هیجانی نمیتواند جزو ادبیات جدی محسوب شود. احمد مراد رمان دیگری به نام «مسافرخانه بير الوطاويط» دارد که در آن محلهی بیر الوطاویط قاهره را تبدیل به صحنهی یک جنایت کرده است.
ماجراهای رمان «شاه هند» نوشتهی جبور دویهی نیز در مناطق حاشیهنشین لبنان میگذرد. دویهی معتقد است بیمیلی منتقدان عرب به رمان کارآگاهی بهدلیل ناآشنا بودن آنها با این ژانر است. او بر این باور است که وضعیت اجتماعی جهان عرب، توسعهنیافته بودن نهادهای تحقیقوبررسی جنایی و پنهان ماندن جنایتهای «معمایی» را میتوان از دلایل غیاب ژانر کارآگاهی در ادبیات عرب دانست. به قول دویهی، «در گزارشهای پلیس لبنان فقط مینویسند تمام جرائم کشف شد و تمام مجرمان دستگیر شدند».
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامكل التوفيق ومقال رائع
Ahmad Tanany -
منذ أسبوعتلخيص هايل ودسم لجانب مهم جداً من مسيرة الفكر البشري
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعلا يوجد اله او شئ بعد الموت
Mohammed Liswi -
منذ أسبوعأبدعت
نايف السيف الصقيل -
منذ أسبوعلا اقر ولا انكر الواقع والواقعة فكل الخيوط رمادية ومعقولة فيما يخص هذه القضية... بعيدا عن الحادثة...
جيسيكا ملو فالنتاين -
منذ اسبوعينمقال بديع ومثير للاهتمام، جعلني أفكر في أبعاد تغير صوتنا كعرب في خضم هذه المحن. أين صوت النفس من...