زنان برای حفظ مرزها و هویتشان در تلاشند و میکوشند تواناییهای خود در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره را اثبات کنند. در این میان، وقتی صحبت از مشکلات زنان در گفتمان عربی-اسلامی پیش کشیده میشود، نمیتوان از فاطمه مرنیسی، جامعهشناس مراکشی و نویسنده کتاب «سفر شهرزاد؛ فرهنگهای گوناگون حرمسراهای گوناگون»، یاد نکرد.
فاطمه مرنیسی سال ۱۹۴۰ در یک خانواده محافظهکار بورژوای شهر فاس مراکش به دنیا آمد. دوره ابتدایی تحصیلش را در مدارس مختلط ملی گذراند و برای تحصیل در دوره متوسطه به مدارس دخترانهای رفت که از سوی دولت فرانسه حمایت مالی میشدند.
او در دانشگاه ملک محمد پنجم علوم سیاسی خواند. سپس پا را از مرزهایش فراتر گذاشت و برای ادامه تحصیل در رشته جامعهشناسی به دانشگاه سوربن پاریس رفت.
مرنیسی از فرانسه به ماساچوست در آمریکا عزیمت کرد و سال ۱۹۷۳ از دانشگاه برندایس دکترای جامعهشناسی گرفت تا در بازگشت به مراکش بهعنوان استاد در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ملک محمد پنجم و بهعنوان پژوهشگر در موسسه ملی پژوهشهای علمی مشغول به کار شود.
فراتر از «حرمسرا»
گفتمان مرنیسی آمیزهایست بینظیر از امر خاص و عام، تاریخی و ادبی، فلسفی و اجتماعی. سخنانش جسورانهاند و نوشتههایش حوزههای بهشدت خصوصی را هدف میگیرند.
او موافقان و مخالفان خاص خودش را دارد و البته سانسور هم میشود. فاطمه مرنیسی از همان ابتدا تصمیم گرفت خود را برای دفاع از آزادی و کرامت زنان آماده کند، دنیایی که از یک سو زنان را به «عورت»هایی «ناقص» تقلیل میدهد و از سویی دیگر آنها را «شهوتبرانگیز» میداند.
گفتمان مرنیسی آمیزهایست بینظیر از امر خاص و عام، تاریخی و ادبی، فلسفی و اجتماعی. سخنانش جسورانهاند و نوشتههایش حوزههای بهشدت خصوصی را هدف میگیرند
این پژوهشگر مراکشی در میان دیوارهای بلند سنت بزرگ شد. در ابتدا اجازه خیلی کارها را داشت، اما وقتی دهساله شد فهمید در فضایی محاصره شده که درهایش بسته است و در هر صورت محدودیتهای غیرقابل عبوری دارد. او دیگر اجازه نداشت از درهای حرمسرا خارج شود، مگر همراه یک مرد.
وقتی میگوییم «حرمسرا» گویی از مکانی حرف میزنیم که زنان در آن جمع میشوند، دردها و رویاهایشان را با هم شریک میشوند، با تخیلاتشان سفر میکنند، از زمان و مکان بیرون میزنند. خبرنگاران همواره از فاطمه مرنیسی سوالی میپرسیدند که دیگر برای خود او ههم عادی شده بود: آیا واقعا در حرمسرا به دنیا آمدهاید؟
نگاههای تند و تیزِ پشت این کلمات فاطمه مرنیسی را متوجه کرد که نباید به سادگی از این موضوع فرار کند. او در کتاب «سفر شهرزاد» مینویسد: هرگز به ذهنم خطور نمیکند اصطلاح حرمسرا را به چیزی خوشایند مرتبط کنم؛ بهویژه که ریشه این کلمه به «حرام» بهمعنای «ممنوع» برمیگردد و در همه فرهنگها چنان به مجازات اشاره میکند که به هیچ وجه نمیتواند با شادی همراه شود.
فاطمه مرنیسی در کتاب «زنان بر بالهای رویا»، که زندگینامه دوران کودکی و جوانی خودش است، الگوی فرهنگی غالب در دنیای فمینیستی دهه چهل قرن گذشته میلادی را آشکار میکند. با این حال، او چندین بار تاکید کرده که این کتاب نه یک زندگینامه، بلکه مجموعهای از وقایع تخیلی است که در قالب داستان برای یک دختربچه روایت میشود.
به هر حال، دختربچه قصه ما متقاعد شده بود که تنها راه نجاتش از چنگ «حرمسرا» علم است. میدانیم که مادر نخستین دیوار دفاعی کودک است؛ از همین رو مادر فاطمه مرنیسی نیز بیشترین تاثیر را بر رشد، عشق به خود و توانایی تفکر او داشت. فاطمه مرنیسی در کتاب «رویاهای زنان حرمسرا؛ قصههای کودکی در حرمسرا» از مادرش نقل میکند که در کودکی به او میگفت: «تو دنیا رو تغییر میدی، نه؟ ماشین و هواپیما میرونی و سیارهای بدون دیوار و مرز میسازی».
مرنیسی در روایتش از «حرمسرا» به چیزی میپردازد که نامش را «زیبایی کسلکننده زنانه» میگذارد: یعنی چشمهای درشت و باز، دهان کوچک و بسته، بینی به اندازه دانه گندم.
زنان حرمسرا بیشتر وقت خود را صرف دستورالعملهای سنتی مراکش میکردهاند تا از زیبایی خود مراقبت کنند. مرنیسی حتی برخی از این دستورالعملها را مفصل در کتابش شرح داده است.
اما بر اساس گفتههای فاطمه مرنیسی در مصاحبهاش با فاطمه زهرا ازرویل، پژوهشگر و مبارز جنبش زنان مراکش، که سال ۱۹۸۷ با عنوان «وضعیت زنان، از اکنون تا گذشته» در شماره ۹ و ۱۰ مجله «عیون المقالات المغربیه» چاپ شد، او بالاخره بر این الگو میشورد و درمیآید که «اینها همه را دوست دارم، اما نمیتوانم این همه وقت برایشان بگذارم، شما آزادید که هر کاری میخواهید با خودتان بکنید».
او در «رویاهای زنان حرمسرا» مینویسد: «معیار دیگری برای زیبایی وجود دارد که باید به رسمیت شناخته شود، چیزی مربوط به ذهن شما. زیبایی در درون است و ما باید برای بیرون آوردنش تلاش کنیم». شاید از همین روست که او اصطلاح «حرمسرا» را محور اصلی کتابهایش قرار داده، چرا که آن فضا را در دوران کودکی با گوشت و پوستش تجربه و زندگی کرده است. از نظر مرنیسی تحقیر زنان نشاندهنده یک بیماری تمدنی است که ربطی به توانمندیهای آنان ندارد.
مراکش به روایت زنانش
برخی از نوشتههای مرنیسی بر اساس مطالعات میدانی او بود. کتابهای «المغرب عبر نسائه» (مراکش به روایت زنانش) و «صور نسائية» (تصاویر زنانه) از دل گفتوگوهای او با زنان روستایی، کارگر و خدمتکار نوشته شدهاند.
فاطمه مرنیسی توجه خاصی به زنان بادیهنشین داشت و در همان مصاحبه با فاطمه زهرا ازرویل میگوید: «سرنوشت آنها بهعنوان یک زن بادیهنشین بیسواد بسیار وحشتناکتر از سرنوشت یک زن شهرنشین بورژواست. در تمام گفتوگوهایی که با آنها کردم به من میگفتند آدم بیسواد زندگی ندارد و ما جزو مردگانیم… طوری زندگی میکنند که انگار وجود ندارند».
مشکل مرنیسی نه اسلام بود، نه زنانگی و نه مردانگی. مسئله او انسانیت در والاترین شکلش بود
منظور فاطمه مرنیسی فقط بیسوادی در خواندن و نوشتن نبود، بلکه از بیسوادی در آگاهی شناختی و کری زنان نیز حرف میزد. او در «رویاهای زنان حرمسرا» مینویسد: «فرد به تنهایی میتواند همه قواعد را به هم بریزد تا زمین برعکس بچرخد، آن فرد خود شمایید»؛ در کتاب «زنان بر بالهای رویا» نیز از اعتقادش به این میگوید که «هدف نهایی زندگی یک زن خوشبختی است، پس بیخود وقت خود را در جستجوی دیوارهایی برای شکستن تلف نکنید».
خوانش انتقادی فاطمه مرنیسی از متون کهن یا تُراث عربی-اسلامی با ابزارهایی ممکن شده که او با تحقیق در نوشتههای تاریخنگاران باستانی از دل همین میراث مکتوب به دست آورده است.
ضیاء کعبی در مقالهای با عنوان «فتنة الأنثى: المرأة بوصفها نسقاً ثقافياً» (فتنه زن: زنان بهمثابه یک نظام فرهنگی) در کتاب «عبد الله الغذامي والممارسة النقدية والثقافية» (تلاشهای انتقادی و فرهنگی عبدالله الغذامی) که مجموعهای از مقالات ارائهشده در میزگردی به میزبانی بخش فرهنگ و هنر وزارت اطلاعات بحرین در آن گرد آمدهاند، مینویسد: «مرنیسی از قدرت تفسیر استفاده میکند تا به متن دینی نزدیک شود. او در برخورد با تُراث یا میراث مکتوب بهمثابه شبکهای از روابط دانش و قدرت، آنها را در یک فرآیند تشریحی دقیق و عمیق به متنهایی خواندنی تبدیل میکند که آمیزهای از تحلیل ساختاری و تاریخیِ متون کهن هستند».
او در کتاب «الحريم السياسي/ النبي والنساء» (حرمسرای سیاسی؛ پیامبر و زنان) به شرح حدیث «لن يفلح قوم ولّوا أمرهم امرأةً» (قومی که زنی بر آنان حکومت کند، رستگار نخواهند شد) میپردازد. او به محض شنیدن این حدیث به سراغ کتابهای تاریخنگاران میرود و غرق در مطالعه کتابهای ابن کثیر، قرطبی، طبری، ابن خلدون و دیگران میشود تا با بررسی و تحلیل بین خطوط آنها حقیقت را کشف کند.
مرنیسی میگوید: «از آنجایی که من یک زن مسلمان هستم، هیچ چیز نمیتواند مرا از تحقیقِ بیشتر درباره این چیزها بازدارد: تاریخ و روششناسی حدیث، راوی آن، شرایطی که اولین بار از حدیث استفاده شده است».
او با تصریح این نکته که حدیث نخستینبار از سوی «ابوبکره» و پس از شکست حضرت عایشه در جنگ جمل روایت شده، تحلیلش را اینگونه بیان میکند: «حتما ابوبکره حافظهای افسانهای داشته، چرا که این حدیث را ربع قرن پس از وفات پیامبر به یاد داشته است».
این تنها باری نیست که حافظه شگفتانگیز ابوبکره در یادآوری احادیث سیاسی، بهویژه احادیث مربوط به یک بافت تاریخی خاص، تقبیح شده است. بهعنوان مثال، ابوبکره پس از کشته شدن حضرت علی (ع) و ادعای خلافت معاویه، حدیثی نبوی را به یاد میآورد که میگوید: «حسن ابن علی اهل مصالحه خواهد بود».
مرنیسی در کتابش حضرت عایشه را نخستین زنی در تاریخ اسلام معرفی میکند که پا از مرزهای زمانهاش فراتر گذاشت و تصمیمهای سیاسی گرفت. او به تأثیر زن در زندگی پیامبر میپردازد و با یادآوری نقش ام سلمه در پیمان صلح حدیبیه با اهالی مکه تاکید میکند که زنان در جنگهای پیامبر فقط نظارهگر نبودند، بلکه پیامبر امور راهبردی را با آنها در میان میگذاشت و نصایح آنها را در مذاکرات مهم و دشوارش به کار میگرفت.
فاطمه مرنیسی در کتاب «السلطانات المنسيات/ نساء رئيسات دولة في الإسلام» که سال ۱۳۸۰ در ایران با عنوان «زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش» با مجوز وزارت ارشاد به ترجمه ملیحه مغازهای منتشر و سال ۱۳۸۱ به دستور قاضی مرتضوی از کتابفروشیها جمعآوری شد، به این نکته اشاره میکند که برابری در فرصتهای سیاسی بین زن و مرد آسیبی به اسلام نمیزند، بلکه تلاشی وجود دارد که از بررسی عمیق این مشکل پرهیز شود. او در این اثر به نام ۱۵ زن در تاریخ اسلام اشاره میکند که در کشورهای مسلمان حکم راندهاند.
مرنیسی همچنین عضویت حضرت سکینه دختر امام حسین (ع) در شورای قریش اشاره میکند که میتواند همتراز با پارلمان مدرن در عصر امروزی بهشمار رود، عضویتی که به حضرت سکینه پس از شهادت پدرش در واقعه کربلا امکان داد نقش اپوزیسیون را در این شورا بازی کند.
نبرد در شرق و غرب
مرنیسی نبرد خود را هم در شرق دنبال کرد و هم در غرب. او با کمکهای فکری خود نقش مهمی در تصحیح برداشتهای شرقشناسانهی غرب از زنان عرب ایفا کرد. او نهتنها از «حرمسرا» در شرق سخن گفت، بلکه «حرمسرای غربی» را نیز با همان ابزارهای تحلیلی و انتقادی خود غرب به تیغ نقد کشید و تاکید کرد که حرمسرا میراث مشترک شرق و غرب است.
او در کتاب «شهرزاد ترحل إلى الغرب» که با عنوان فارسی «سفر شهرزاد؛ فرهنگهای گوناگون حرمسراهای گوناگون» به ترجمه شیرین کریمی در ایران منتشر شده است، علیه استبداد مردانه مبارزه میکند تا به خوانندگانش جایگاهی را نشان دهد که اسلام، در مقایسه با مردسالاری غرب و رابطهاش با زنان شرقی، برای زنان قائل شده است.
او داستانهای شهرزاد را شاهد میگیرد تا نشان دهد چگونه حک شدن مُهر ماجراجویی، مبارزهطلبی و جسارت فمینیستی بر تارک اندیشه بشری میتواند شهرزاد را به سندبادی سرگردان در داستانها تبدیل کند.
او تلاشی برای حذف، انکار یا حتی متهم کردن اسلام نداشت. در عوض تلاش کرد با کاوش در ژرفای متون شرعی مدرنیته را با میراث اسلامی پیوند دهد
آثار مرنیسی به چندین زبان ترجمه شدهاند. او مجموعهای از غنیترین، جسورانهترین و روشنگرانهترین منابع دانش را برای ما به یادگار گذاشت و افقهای جدیدی را در پیش روی ما گشود.
فامطه مرنیسی در کتاب خود «الخوف من الحداثة/ الإسلام والديمقراطية» (ترس از مدرنیته؛ اسلام و دموکراسی) دست به تبرئه نظامهای سیاسی و دموکراسیهای تحریف شده نزد و از گنجاندن زنان در جایگاه یک کالا یا برده در جامعه، بدون هیچ گونه اقتدار در داخل یا خارج از خانواده، انتقاد کرد.
آخرین چیزی که مرنیسی پس از انقلابهای بهار عربی و پیش از مرگش در نوامبر ۲۰۱۵ در ۷۵سالگی نوشت، کتاب «خمسون اسماً للمحبة/ روضة المحبين لابن القيم الجوزية» (پنجاه نام عشق؛ مدرسه عشق اثر ابن قیم الجوزیه) بود. او درباره این کتاب میگوید: «شامل تعاریف کوتاهی از پنجاه کلمه در مورد عشق است که به خواننده کمک میکند خودش را بدون توسل به روانکاو بشناسند». او در این اثر سعی میکند با برقراری پیوندی بین عشق مدنی و عشق رمانتیک، بنیان همه روابط سیاسی و خانوادگی را بر عشق قرار دهد و به ما بیاموزد که هر آنچه بر سر ما آمده نتیجه دوری ما از عشق است.
مشکل مرنیسی نه اسلام بود، نه زنانگی و نه مردانگی. مسئله او انسانیت در والاترین شکلش بود. او تلاشی برای حذف، انکار یا حتی متهم کردن اسلام نداشت. در عوض تلاش کرد با کاوش در ژرفای متون شرعی مدرنیته را با میراث اسلامی پیوند دهد و مفاهیم زهواردررفتهای را واژگون کند که در پوشش ادیان به انقیاد زنان کمک میکنند.
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
مستخدم مجهول -
منذ 3 أيامكل التوفيق ومقال رائع
Ahmad Tanany -
منذ أسبوعتلخيص هايل ودسم لجانب مهم جداً من مسيرة الفكر البشري
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعلا يوجد اله او شئ بعد الموت
Mohammed Liswi -
منذ أسبوعأبدعت
نايف السيف الصقيل -
منذ أسبوعلا اقر ولا انكر الواقع والواقعة فكل الخيوط رمادية ومعقولة فيما يخص هذه القضية... بعيدا عن الحادثة...
جيسيكا ملو فالنتاين -
منذ اسبوعينمقال بديع ومثير للاهتمام، جعلني أفكر في أبعاد تغير صوتنا كعرب في خضم هذه المحن. أين صوت النفس من...