خبر مرگ شهبانو نازلی صبری، مادر ملک فاروق که در تبعیدگاه اختیاریاش آمریکا درگذشت، فقط چند سطر کوتاه از مطبوعات عربزبان را در روز ۲۹ می ۱۹۷۸ به خود اختصاص داد؛ آن روزها هیچچیز به اندازهی خبر سفر تاریخی انور سادات به اسرائیل و نزدیک بودنِ امضای قرارداد مشهور کمپدیوید در ماه جولای ۱۹۷۸ در صدر اخبار رسانههای عربی و جهان نبود.
ملکه نازلی صبری که سه دهه قبل از مرگش خودخواسته مصر را ترک کرده بود، در قبرستان مسیحیان دفن شد. او با خروج از دین اسلام به مسیحیت گرویده و نام «ماری الیزابت» را نیز برای خودش انتخاب کرده بود.
بیشتر مورخان عرب و غیرعرب به داستان عجیب زندگی نازلی صبری توجه چندانی نشان ندادهاند و همیشه بر رنجهایی متمرکز شدهاند که ملک فاروق هنگام کودتای افسران آزاد در سال ۱۹۵۲ متحمل شده است. اما تراژدی واقعی زندگی ملکه نازلی بود، نه ملک فاروق که افسران آزاد او را زنده نگه داشتند و نکشتند تا سرنوشتی متفاوت از اعدام ملک فیصل دوم بهدست نظامیهای عراق یا کشتار نیکلای دوم و خانوادهاش به دست بلشویکها داشته باشد.
او حس میکرد زندانی قصر القبه است و میدانست همسرش که همواره بیتوجه، سنگدلانه، توهینآمیز و همراه با خشونت شدید رفتار میکند، او را فقط برای پسر زاییدن میخواهد
در واقع جهان عرب تا پیش از پخش سریال «ملک فاروق» (۲۰۰۷) به کارگردانی حاتم علی، با نقشآفرینی تیم حسن سوریهای و وفاء عامر مصری که نقش نازلی صبری را بازی میکرد، هیچ توجهی به این ملکه نشان نداده بود.
خروج از مصر
تصمیم نازلی صبری برای سفر به اروپا در سال ۱۹۴۷ به قصد درمان نارسایی مزمن کلیوی سرآغاز تحولی بزرگ در زندگیاش شد. او بعد از کسب اجازه از پسرش ملک فاروق، همراه با پزشک شخصی و شاهدختهایش فتحیه ۱۶ ساله و فائقه ۲۰ ساله به سوئیس و فرانسه سفر کرد.
او تصمیم گرفته بود این سفری بیبازگشت باشد؛ نشان به آن نشان که تا میتوانست با خودش جواهرات، پول و اسناد خانهها و زمینهایی را برداشت که از جد ترکاش شریف پاشا وزیر خارجه محمد علی پاشا در نیمه اول قرن نوزدهم و پدرش عبدالرحیم صبری پاشا وزیر کشاورزی و استاندار قاهره در دوران پادشاهی به ارث برده بود.
نازلی برای این سفر بیبازگشت دلایل بسیاری داشت، اما مهمتر از همه نفرت شدیدی بود که نسبت به این خاندان سلطنتی، از ابتدای ازدواجش در سال ۱۹۱۹ با شاهزاده فؤاد پدر فاروق، در دل داشت.
ملکه نازلی، همسر ملک فؤاد اول
احمد فؤاد هرگز مرد رویاهای نازلی نبود. او شانزده سال از نازلی بزرگتر بود و به هیچ وجه فرهنگ و سوادش در سطحی نبود که نازلی با تحصیل در مدارس خصوصی فرانسوی و کالج فرانسوی نوتردام در اسکندریه به دست آورده بود.
این دومین ازدواج نازلی بود. او پیش از فؤاد با پسرعموی ترکاش خالد صبری ازدواج کرده بود، ازدواجی که تنها یازده ماه دوام آورد. نازلی پس از جدایی از خالد مدتی را در خانه سعد زغلول پاشا، رهبر انقلاب ۱۹۱۹ مصر، زندگی کرد و همانجا به وسیله همسر او صفیه زغلول (مشهور به مادر ملت مصر) با برادرزادهی سعد آشنا شد. مرد جوان از او خواستگاری کرد، اما این رابطه به ازدواج نکشید. او همراه عمویش به اتهام کودتا علیه انگلیسیها تبعید شد.
شاهزاده احمد فؤاد نیز ازدواجی ناکام را با شاهزاده شویکا، دختر ابراهیم پاشا، تجربه کرده بود. او پس از بیست سال زندگی مجردی در میان تعداد فراوانی از زنان خارجی، ترک و عرب که اطرافش بودند، نمیخواست تجربه ناکام ازدواج اولش را تکرار کند. اما وقتی نازلی را برای اولین بار در سالن اوپرای قاهره دید دلش را باخت و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. فؤاد که از ازدواج اولش تنها صاحب یک دختر شده بود، امید داشت نازلی پسری برایش به دنیا بیاورد که تاج و تخت او را به ارث ببرد.
فؤاد اجازه مشارکت در هیچ یک از وظایف پادشاهی را به نازلی نمیداد و فعالیت او تنها به پذیرایی از زنان در کاخ محدود شده بود. این در حالی بود که نازلی به نقش اجتماعی وسیعتری فکر میکرد
نازلی برای زندگی به كاخ عباسيه رفت. او تا تولد فاروق ولیعهد در ۱۱ فوریه ۱۹۲۰ همانجا ماند و پس از آن به کاخ قبه نقل مکان کرد. هنگامی که فؤاد سال ۱۹۱۷ بهعنوان جانشین «سلطان حسین کامل» به قدرت رسید، نازلی «سلطانه مصر» لقب گرفت و در سال ۱۹۲۲ که فؤاد به عنوان پادشاه تاج بر سر گذاشت، تاج و لقب ملکه نیز به نازلی رسید.
ملکهی مصر
اما زندگی در کاخها و لقبهایی که به او داده شد چنگی به دل نازلی نمیزد. او حس میکرد زندانی قصر القبه است و میدانست همسرش که همواره بیتوجه، سنگدلانه، توهینآمیز و همراه با خشونت شدید رفتار میکند، او را فقط برای پسر زاییدن میخواهد.
نازلی خودش را خیلی سرتر، باسوادتر و باهوشتر از ملک فؤاد میدید. او دانشآموختهی مدارس و دانشگاههای فرانسوی بود و به چند زبان تسلط داشت. در مقابل، فؤاد تربیت نظامی داشت، از فرهنگ و هنر چیزی نمیدانست و به کسی، مگر زنان زیبا، روی خوش نشان نمیداد.
فؤاد اجازه مشارکت در هیچ یک از وظایف پادشاهی را به نازلی نمیداد و فعالیت او تنها به پذیرایی از زنان در کاخ محدود شده بود. این در حالی بود که نازلی به نقش اجتماعی وسیعتری فکر میکرد، همچون ملکههای اروپا. شاید این مسئله ناشی از غیرت و حسادت فؤاد نسبت به زنش بود و شیفتگی خارجیها از فصاحت و بلاغت کلام نازلی؛ این بهویژه پس از سفر فؤاد و نازلی به فرانسه در سال ۱۹۲۷ که نازلی مورد توجه مطبوعات فرانسوی قرار گرفت، بیشتر به چشم آمد؛ در آن سفر عکسها و خبرهای مربوط به نازلی بود که در صدر اخبار صفحه اول روزنامهها نشست، نه خبرهای ملک فؤاد.
ملکهی مادر
میگویند نازلی برای مرگ ملک فؤاد در ۲۸ آوریل ۱۹۳۶ حتی یک قطره اشک هم نریخت. بعد از فؤاد، پسرش فاروق بر تخت پادشاهی مصر نشست. نازلی در آن زمان ۴۲ ساله بود و وقتی با مرگ شوهرش بیوه شد، «ملکهی مادر» لقب گرفت.
رابطه نازلی با فاروق هم بهتر از رابطهاش با پدر فاروق نبود. بین آنها بیاعتنایی وحشتناکی حاکم شده بود. ملک فاروق از رفتارهای مادرش شرم داشت و به بهانه دردسرها و فشارهای ناشی از هوسرانی و روابط عاشقانه او، بهویژه رابطهی مشکوکش با احمد حسنین پاشا رئیس دیوان پادشاهی، مانع حضور علنی نازلی در انظار عمومی میشد. ماجرای این رابطه نهتنها نقل مجالس قاهره و خوراک مطبوعات زرد شد، بلکه نازلی را در مقابل خوانندهی سوریهای مقیم قاهره، اسمهان، قرارداد؛ چون گویا او هم رابطه عاشقانهای با حسنین پاشا داشت.
پاشا روز ۱۹ فوریه ۱۹۴۶ در راه برگشت به خانهاش در منطقه دقی (همان محلهای که حدود ۳۳ سال بعد نام مهمترین خیابانش از «شاهنشاه پهلوی» به «مصدق» تغییر پیدا کرد) در تصادفی روی پل قصر النیل کشته شد. آن زمان گفته میشد این تصادفی ساختگی به دستور ملک فاروق بوده است. این اتفاق آغاز جدایی مادر و پسر بود. چند ماه بعد نازلی برای درمان به اروپا سفر کرد و ارتباطش با فاروق کاملا قطع شد.
پسر تلاش میکند پس از عمل جراحی مادرش در بیمارستان مایو کلینیک با او تماس بگیرد، اما مادر جواب او را نمیدهد. نازلی هم پس از سقوط فاروق از تخت پادشاهی در سال ۱۹۵۲ تلاش کرد با او تماس بگیرد، اما اینبار پسر بود که تلفن را روی مادرش قطع کرد.
«شمعهایی که دوروبرش در هر جایی که قدم میگذاشت روشن بود خاموش شدند و برایش چیزی نماند جز تاریکی که در آن تنها منتظر مرگ نشسته بود»
اینکه تظاهرکنندگان در جریان انقلاب ۱۹۵۲ شعار میدادند «ای فاروق عتیقه... برو مادرت رو از آمریکا بیار»، باعث شده بود فاروق به این باور برسد که یکی از دلایل خشم مردم علیه او و حکومتش رفتارهای نازلی بوده است. فاروق همچنین از گفتوگوی مادرش با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز پس از انقلاب جولای سال ۱۹۵۲ بسیار ناراحت شده بود؛ نازلی در آن مصاحبه گفته بود انقلاب مصر به دلیل غارتها و تجاوزهای خاندان سلطنتی قابل پیشبینی بود.
سالهای تبعید؛ از بورلی هیلز تا زندگی با کمک خیریهها
با این وجود، خبر مرگ پسر در ۱۸ مارس ۱۹۶۵ دل مادر را نرم میکند. نازلی با وجود کهولت سن و بیماری شدیدش برای حضور در مراسم تشییع جنازه از محل اقامت خود در لسآنجلس به رم میرود. او آن زمان در ویلایی مجلل و ۶۳هزار دلاری در منطقهی بورلی هیلز در کنار ستارههای هالیوود و مشاهیر آمریکا اقامت داشت.
نازلی دامادش ریاض غالی را که کارش با فتحیه دختر نازلی به دادگاه و طلاق کشید، مقصر سختیها و مشکلات مالیاش میدانست. پس از این کشمکشها، غالی در ماه اکتبر سال ۱۹۷۶ با شلیک شش گلوله به سر شاهزاده فتحیه او را به قتل رساند. نازلی علاوه بر فقر، ورشکستگی و اندوه ناشی از سقوط و مرگ پسرش، با این حادثه دچار تنهایی کشنده و افسردگی شدید شد.
داماد قبطی نازلی، ریاض غالی، در سالهای آخر عمر نازلی کاملا بر او مسلط میشود. ریاض آنقدر پولها و سپردههای بانکی نازلی را بر باد میدهد که موجب اعلام ورشکستگیاش در سال ۱۹۷۴ میشود. او ویلای بورلی هیلز و خانه تابستانی نازلی در هاوایی را میفروشد و جواهرات گرانقیمتش را در حراجی ساتبی به حراج میگذارد.
ملکه از بورلی هیلز به آپارتمانی کوچک و ساده در محله فقیرنشین معروفی در منطقه وستوود منتقل میشود و آنجا با کوپنهای غذایی دولت آمریکا شکم خود را سیر میکند. در همین دوران همه القاب سلطنتی او بیمصرف میشوند و او دیگر کلمه «علیاحضرت» را نمیشنود، جز از دهان برخی مصریها که با کمکهایشان به او هوایش را داشتند.
راویه راشد، نویسنده کتابی دربارهی ملکه نازلی، میگوید «نرمی ابریشمی که ملکه مصر روی آن میخوابید به پوشال بدل شد، لباسهایی که مخصوص او از مشهورترین سالنهای مد جهان میآمد به جلبابی ساده تبدیل شدند، شمعهایی که دوروبرش در هر جایی که قدم میگذاشت روشن بود خاموش شدند و برایش چیزی نماند جز تاریکی که در آن تنها منتظر مرگ نشسته بود».
رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.
لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.
انضم/ي إلى المناقشة
مستخدم مجهول -
منذ 5 أيامربما نشهد خلال السنوات القادمة بدء منافسة بين تلك المؤسسات التعليمية الاهلية للوصول الى المراتب...
مستخدم مجهول -
منذ 5 أيامحرفيا هذا المقال قال كل اللي في قلبي
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعبكيت كثيرا وانا اقرأ المقال وبالذات ان هذا تماما ماحصل معي واطفالي بعد الانفصال , بكيت كانه...
جيسيكا ملو فالنتاين -
منذ أسبوعرائع. الله يرجعك قريبا. شوقتيني ارجع روح على صور.
مستخدم مجهول -
منذ أسبوعحبيت اللغة.
أحضان دافئة -
منذ اسبوعينمقال رائع فعلا وواقعي