شاركوا في مهمّتنا،
بل قودوها

قدّم/ ي دعمك!
شب‌ها در ساحل تاریک بیروت چه می‌گذرد؟

شب‌ها در ساحل تاریک بیروت چه می‌گذرد؟

انضمّ/ ي إلى مجتمع "قرّائنا/ قارئاتنا الدائمين/ ات”.

هدفنا الاستماع إلى الكل، لكن هذه الميزة محجوزة لمجتمع "قرّائنا/ قارئاتنا الدائمين/ ات"! تفاعل/ي مع مجتمع يشبهك في اهتماماتك وتطلعاتك وفيه أشخاص يشاركونك قيمك.

إلى النقاش!

فارسی

الأربعاء 13 أكتوبر 202102:28 م

مکان‌ها در بیروت بازتابی از کسانی هستند که در این فضاها به‌سر می‌برند؛ بازتابی از سلیقه‌ها، خواسته‌ها و امکانات مالی آن‌ها. اکنون کرکره‌ی بسیاری از مغازه‌ها پایین کشیده شده و صاحبانشان تصمیم گرفته‌اند از بازار خارج شوند تا باقی‌مانده‌ی سرمایه‌ی خود را از دست ندهند. عده‌ای هم تحت تاثیر بحران اقتصادی کشور سبک‌زندگی جدیدی را دنبال می‌کنند.

برخی بعد از انفجار سال گذشته‌ی بندر بیروت با پاتوق‌های عزیزشان خداحافظی کرده‌اند، و برخی هم دیگر توان پرداخت هزینه‌های رفتن به پاتوق‌هایشان را ندارند.

در سایه‌ی حوادث پرشتابی که ما لبنانی‌ها را درگیر کرده، بیروت هم چهره عوض کرده و تنها ساحل دریایش را به روی همه باز نگه داشته است.

تفریحگاه ساحلی بیروت (Corniche Beirut) که سرتاسر شهر امتداد دارد، قشرها و طبقات مختلف جامعه را گردهم می‌آورد. آن‌طور که حسن می‌گوید، اینجا هیچ هزینه‌ی ورودی ندارد و «همه زیر یه آسمون با هم برابریم».

در بیروت، این شهر مملو از سازه‌های بتنی و ساختمان‌های پر از کافه، رستوران، بار و مراکز تجاری، آخرین فضای‌بازِ باقی‌مانده برای ساکنان شهر همین ساحل است؛ ساحلی که این روزها با وجود فرو رفتنش در تاریکی همچنان شلوغ و مملو از آدم‌هاست.

قدیمی ترین گلفروش ساحل


فراس عبدالله، عکس: جنا خوری

فراس عبدالله دسته‌گل رزی روی شانه‌های چپ و راستش جابجا می کند. فراس که به گفته خودش قدیمی ترین گلفروش ساحل بیروت است، گل های رزش را به رهگذرانی که به او لبخند می زنند هدیه می دهد.

فراس ۳۷ سال پیش، وقتی چهار ساله بود، خانه والدین آواره‌ی خود را در «وادی ابوجمیل» (محله ای در بیروت) ترک می‌کند و برای گل‌فروشی و رهایی از فقر به ساحل می‌آید. او از همین راه مخارج خانواده‌اش را تأمین می‌کند و بعدها خودش هم تشکیل خانواده می‌دهد. فراس از روزهای «صندلی‌ها و چترها» در ساحل و روزهای جنگ یاد می‌کند. او معتقد است که جنگ نظامی از جنگ اقتصادیِ کنونی راحت‌تر بوده، و اشاره می‌کند که ساحل بیروت هم بسیار تغییر کرده است. فراس می‌گوید: «همه میدونن فراس کیه. اون قدیمی‌ترین گل‌فروش اینجاست. این ساحل تنها جای تفریح برای فقرا بوده و هست. برای همینم من روی گل‌هام قیمت نمی‌ذارم.. می‌ذارم خود مشتریا قیمت بذارن تا جلوی دوست‌دختراشون شرمنده نشن. وقتی می‌بینم مردم مثل دوران قبل از بحران اقتصادی لبخند میزنن، منم یه گل مجانی بهشون هدیه میدم».

اینجا هیچ هزینه‌ی ورودی ندارد و «همه زیر یه آسمون با هم برابریم»

فراس در ادامه می‌گوید: «ده‌ها سال قبل.. قبل از بحران اقتصادی.. مردم با اینکه تعدادشون زیاد هم نبود، ساحل رو پر می‌کردن و لبخند می‌زدن، اما الان چون ساحل تاریکه صورت کسی رو نمی‌بینیم، ولی می‌دونیم که همه‌شون خسته‌ان.. حتی قیافه‌ی ساحل هم عوض شده».


گلفروش دوره گرد در منطقه مناره، عکس: جنا خوری

فراس درست می‌گوید. به‌دلیل فرو رفتنِ ساحل در تاریکی، چهره‌ها فقط از فاصله‌ی بسیار نزدیک قابل رؤیت هستند. آپارتمان‌های روبه‌روی ساحل و ماشین‌هایی که از آنجا می‌گذرند نور کمی روی آب منعکس می‌کنند، اما این نور کافی نیست. برای راه‌رفتن بدون برخورد با رهگذران یا دوچرخه‌ها مجبوریم از نور گوشی‌هایمان استفاده کنیم. از دور و از میان تاریکی صدای موسیقی به گوش می‌رسد. دنبال صدا را می‌گیرم و به یاسر شیخ موسی می‌رسم.

موسیقی برای رهگذران


یاسر شیخ موسی، عکس: جنا خوری

یاسر روی نیمکتی چوبی نشسته و به لیست آهنگ‌های گوشی‌اش نگاه می‌کند. گیج شده است، اما در نهایت آهنگی را انتخاب می‌کند و آن را طوری پخش می‌کند که صدایش را همه بشنوند. به ما خوش‌آمد می‌گوید و نشان‌مان می‌دهد که چطور گوشی‌اش به بلندگو وصل می‌شود؛ شادیِ کوچکی که مخصوص اوست. او این وسیله را مثل برنامه رفتن به «مناره» و نشستن با دوستش و با صدای بلند به موسیقی گوش دادن، خودش به راه انداخته است.

امروز یاسر تنهاست، چون دوستش به دلیلی که نمی‌داند با او قهر کرده است. او توضیح می‌دهد که به اینجا می‌آید چون برق خانه‌اش در منطقه «بسطه» قطع شده و او هم توانایی پرداخت شارژ موتور برق را ندارد. بنابراین با وجود تاریکی حاکم بر شهر از خانه بیرون می‌آید تا به روش خودش خوش بگذراند. او می‌گوید: «اینجا دریا و هوا داره، اما توی خونه فقط دیواره. اینجا آهنگایی که دوست دارم رو می‌ذارم. وقتی مردم رو می‌بینم که چیزی که دوس دارن رو انجام میدم و یه فضای هنری درست می‌کنم که همه خوششون میاد، به خودم افتخار می‌کنم و خوشحال میشم. همه خوشحالن، به جز دولت که از این کار خوشش نمیاد.. هیچکی غیر از دولت مخالف این کار نیست.. دولت مخالفه و مأموراش همیشه به سمتم میان و میگن خاموشش کن لطفا.‏ منم از صندلیم بلند میشم و میرم روی موتورم که پشت‌سرم پارکش کردم میشینم و شب نشینی و پخش موسیقی رو از روی اموال خصوصیِ خودم ادامه میدم».‎

صدای خنده‌ای که دیگر به گوش نمی‌رسد


حسن قطیش، عکس: جنا خوری

دستفروشان ساحل از دست مأموران شهرداری فرار می‌کنند و از ترس از‌دست‌دادن بساط کارشان، بدون ترس از ماشین‌هایی که با سرعت می‌‌گذرند، به‌سمت بزرگراه می‌دوند. به‌گفته‌ی حسن قطیشِ ۲۸ ساله، «فروش قهوه در ساحل ممنوع است و هیچ راه قانونی هم برای نجات از وضعیت فعلی وجود ندارد».

حسن معتقد است مأموران شرایط را بر مردم و فروشندگان تنگ کرده‌اند. او می‌گوید: «قلیون ممنوعه.. دستفروشی ممنوعه.. انگار میخوان یه کاری کنن برای کافه‌رفتن و خوردن یه فنجون قهوه اعضای بدن‌مون رو بفروشیم. من نمی‌دونم برنامه‌شون چیه.. اونا میخوان تنها فضای‌بازِ عمومی بیروت رو ملک شخصی‌شون کنن؟».

حسن، قهوه‌فروش ساحل بیروت، به دنبال راه‌حل‌هایی قانونی می‌گردد که بر اساس آن‌ها بتواند در یک مکان عمومی به‌عنوان دستفروش کار کند. او تأکید می‌کند که دولت نمی‌خواهد راه‌حل‌هایی برای این موضوع ارائه دهد. او سه سال است که از همین راه زندگی‌اش را می‌گذراند و همیشه از ترس مأمورها فراری است، مبادا بساط کارش را از او بگیرند. حسن می‌گوید: «هیچ ماده‌ای توی قانون نیست که واضح بگه یه شهروند نمیتونه دستفروشی کنه.. یه عده هستن که میخوان روش کار کشور رو تغییر بدن.. این چیزا رو هم خودشون اختراع کردن. اونا از ما مجوز میخوان اما من میدونم اگه برم شهرداری یا فرمانداری هیچ راهی برای گرفتن مجوز نیست».

آخرین فضای‌بازِ باقی‌مانده برای ساکنان شهر همین ساحل است؛ ساحلی که این روزها با وجود فرو رفتنش در تاریکی همچنان شلوغ و مملو از آدم‌هاست

از میان منقوشه (نوعی نان لبنانی) پنیری و منقوشه زعتر (آویشن)، حسن دومی را می‌خرد تا از این راه چهارهزار لیره‌ی لبنانی صرفه‌جویی کند. او برای کسب درآمد و نگهداری از پدر معلولش برای کارکردن به ساحل می‌آید. حسن تأکید می‌کند که جوانان بیکار هستند و با توجه به تغییرات گسترده در کشور، تنها محل تفریح مجانی آنها ساحل است.


ماهیگیری در منطقه عین المریسه، عکس: جنا خوری

او می‌گوید: «سه سال پیش ما صدای خنده می‌شنیدیم و خانواده‌ها رو با هم می‌دیدیم، اما الان دیگه مردم نگران و ناراحتن و توی تاریکی میشینن. اونا برای فرار از خونه‌هاشون.. خونه‌های بدون برق و غذاشون.. میان اینجا تا یه نفسی بکشن، اما دولت همین روزاست که بیاد یه متر بذاره رو دهنمون تا پول نفس کشیدنمون رو اندازه بگیره و ازمون بگیره».

شهربازی کودکان.. استراحتگاه بزرگسالان


لمیا امین و امل قبیسی، عکس: جنا خوری

محمد پسر سه‌ساله‌اش ابراهیم را به اینجا آورده، چون نمی‌تواند در خانه‌ی تاریک‌شان یا در پارک نزدیک خانه‌شان در منطقه‌ی «برج محمود» که با آغاز بحران کرونا بسته شده بازی کند. همسرش راغده می‌گوید بچه‌ها معنای بحران را درک نمی‌کنند و فقط بازی را می‌شناسند. او می‌گوید در گذشته پسرش ابراهیم را برای بازی به شهربازی می‌برد، اما این روزها دیگر توانایی خرید بلیط شهربازی را ندارد و به همین دلیل ساحل تبدیل به یک شهربازی جدید برای آنها شده که بین مرزهای بزرگراه و دریا قرار دارد. جایی که هم فرزندش در آن بازی می‌کند، و هم او را با همسر و مادر همسرش از «قفس» خانه رها می‌کند.


ساحل عین المریسه، عکس: جنا خوری

در سمتی دیگر، امل قبیسی، معلم بازنشسته‌ی زبان فرانسه، پس از غیبتی یک‌ساله، تصمیم گرفته امشب با دوستش لمیا امین به ساحل بازگردد. او توضیح می‌دهد که از خانه‌‌اش در منطقه‌ی «طیونه» به ساحل آمده، چون نمی‌‌توانسته امشب با دوستش به کوه برود. او می‌گوید به ساحل آمده تا هم به‌دلیل ترس از کرونا از فضای بسته دور باشد و هم در طبیعت نفس بکشد و از آن لذت ببرد.

لمیا هم توضیح می‌دهد که بعد از یک سال دوری از ساحل، از تاریکی حاکم بر فضا شوکه شده است، اما درعین‌حال دریافته که مردم هنوز هم برای استراحت و نفس‌کشیدن در آخرین و تنها مکان طبیعی بیروت به ساحل می‌آیند.


احمد، عکس: جنا خوری

در فاصله‌ی دو نقطه‌ی ساحل، یعنی «الرمله البیضاء» و «عین المریسه»، مردم همدیگر را نمی‌توانند بینند. صدای بازی و دویدن بچه‌ها را می‌شنوم و به توپی که از کنارم می‌گذرد نیم‌نگاهی می‌اندازم. بیشتر مردم به کافه‌ها و رستوران‌ها دسترسی ندارند. آن‌ها سعی می‌کنند با فروش قهوه و بلال در ساحل بر بیکاری غلبه کرده و از پسِ زندگی‌ بربیایند. مردان جوان روی صخره‌ها در کنار ذغال و قلیان نشسته‌اند. احمد حوصله‌ی بازی با برادرانش را ندارد. دختر کوچکی با دوستانش در حال شمردن موج‌هاست و از دیدن موشِ در حال فرار میان صخره‌ها به هیجان می‌آیند. بعضی‌ها می‌دوند.. بعضی‌ها نشسته‌اند.. بعضی‌ها می‌رقصند. همه پشت به شهر و رو به دریا و زیر آسمان، در آخرین و تنها فضای عمومی بیروت نفس‌هایی می‌کشند.

* هم‌زمان با بحران‌های شدید اقتصادی، به‌ویژه بعد از انفجار بیروت و به‌دنبالش بحران سوخت و انرژی، لبنان مدت‌هاست شاهد قطعی‌های گسترده‌ی برق است. بسیاری از مردم لبنان تا قبل از بحران برق از موتوربرق‌های خانگی استفاده می‌کردند، اما بیشتر آن‌ها دیگر توانایی پرداخت هزینه‌ی بالای آن را ندارند. بحران اقتصادی منجر به فقر و بیکاریِ بخش بزرگی از جمعیت لبنان و سقوط شدید ارزش پول ملی این کشور شده، و اعتراض‌ها و انتقادات گسترده‌ی مردمی از سیاست‌مداران و متهم‌شدن آن‌ها به فساد و ناکارآمدی را به دنبال داشته است.


رصيف22 منظمة غير ربحية. الأموال التي نجمعها من ناس رصيف، والتمويل المؤسسي، يذهبان مباشرةً إلى دعم عملنا الصحافي. نحن لا نحصل على تمويل من الشركات الكبرى، أو تمويل سياسي، ولا ننشر محتوى مدفوعاً.

لدعم صحافتنا المعنية بالشأن العام أولاً، ولتبقى صفحاتنا متاحةً لكل القرّاء، انقر هنا.

Website by WhiteBeard
Popup Image